الهی... گاهی... نگاهی

"ای پیامبر! همانا ما نگاه منتظرت را به آسمان می‌بینیم..." (بقره-144)

الهی... گاهی... نگاهی

"ای پیامبر! همانا ما نگاه منتظرت را به آسمان می‌بینیم..." (بقره-144)

آن نوشته‌ی پشت شیشه...

صحنه اول: نیم ساعت هست که تو صف پمپ بنزین پاسداران منتظرم.خیلی عجله دارم، ولی خب، باید توی صف بایستم  تا نوبتم برسد.چند ماشین مانده که وارد محوطه بشوم  که آقایی سوار بر پژو ۴۰۵ بدون توجه به صف سعی می‌کند به زور خود را وارد جایگاه بکند. فقط یک نفر به اون آقا اعتراض می‌کند. (واقعاً چرا ما این قدر نسبت به این جور چیزها بی‌تفاوتیم؟) آقای پژو سوار با چنان کلماتی از خجالت آقای معترض درمی‌آید که من جداً از گفتن آنها در اینجا معذورم! به پشت شیشه پژو نگاه می‌کنم:«اللهم صل علی محمد و آل محمد».

صحنه دوم: سوار تاکسی می‌شوم، روی صندلی جلو. کم‌کم تاکسی پر می‌شود و حرکت می‌کند.نه، مثل اینکه آقای راننده امتحان آئین نامه را نداده است! ظرف چند دقیقه آقای راننده تمامی خلاف‌های ممکن را انجام می‌دهد:عبور از چراغ قرمز، دور زدن روی خط ممتد، انداختن در لاین ماشین‌هایی که از روبرو می‌آیند، ایستادن وسط خیابان برای سوار کردن مسافر و ... . هر وقت هم که استاد می‌دید خط بغلی به اندازه یک ماشین جلو افتاده بدون راهنما ناگهان دور می‌زد و بدون کوچکترین اعتنا به بوق ممتد ماشینی که مسیرش دزدیده شده بود(بله، "دزدیده شده بود". چرا ما فکر می‌کنیم دزدی یعنی فقط کسی از دیوار مردم بالا برود؟ آیا همه  این کارهای آقای راننده "دزدی حق دیگران" نیست؟) به راه خودش ادامه می‌داد. چشمم به برچسبی می‌افتد که در بالا سمت راست شیشه جلو نصب شده و روی آن کد خط و مسیر و کرایه را روی آن نوشته‌اند. در انتهای این برچسب نوشته شده است:«اللهم عجل لولیک الفرج»

صحنه سوم: مثل همیشه توی ترافیک صدر گیر افتادم. لامصب ترافیک این اتوبان تمامی ندارد. به آینه بغل یک نگاهی می‌اندازم. پیکانی را می‌بینم که سعی می‌کند به زور از لای ماشین‌هایی که بین خطوط در مسیر خودشان آرام‌آرام حرکت می‌کنند، عبور کند. آن هم به خاطر اینکه فقط چند ثانیه از بقیه جلوتر بیفتد. از کنار من که رد می‌شود ناگهان گاز می‌دهد و آینه بغل من را کج می‌کند.اصلاً هم به روی مبارک نمی‌آورد و رد می‌شود! با نگاه تندی ماشین را دنبال می‌کنم. پشت شیشه عقب با خطی خوش و درشت عبارت "بیمه ابوالفضل(ع)" و "انا مجنون الحسین(ع)"  خودنمایی می‌کند.

 ...

حتماً همه شما مشابه این صحنه را بارها در روز می‌بینید. خواهش می‌کنم فقط یک لحظه خود را جای یک آدمی بگذارید که زیاد اعتقادات مذهبی ندارد؛ یا اصلاً جای کسی بگذارید که اصلاً مسلمان نیست. اگر شما این صحنه‌ها را مشاهده کنید و بعد اسم ائمه اطهار (ع) را در پشت ماشین این آدم ببینید چه فکری می‌کنید؟

بعضی وقت‌ها، وقتی این صحنه‌ها را می‌بینم، پیش خودم می‌گویم که ائمه ما الآن مظلوم‌ترند. مظلوم‌ترند چون ما خودمان را پیرو و شیعه آنها می‌دانیم و این طرز رفتارمان هست، مخصوصاً رفتار اجتماعی‌مان. اشتباه نکنید، بحث من فقط رانندگی نیست. در خیلی از عرصه‌های زندگی اجتماعی‌مان این طور هستیم. بگذارید یک مثال دیگر بزنم. هر سال این موقع‌ها که می‌شود همه بانک‌ها در رادیو و تلویزیون و بیلبوردها در بوق و کرنا می‌کنند که:

  " بشتابید که ما به پاس نیت خیرخواهانه شما در گسترش سنت قرض‌الحسنه، میلیاردها تومان جوایز نقدی و غیر نقدی در نظر گرفته‌ایم." خدا وکیلی کدام یک از آدم‌هایی که می‌روند و حساب قرض‌الحسنه باز می‌کنند قصدشان گسترش سنت قرض‌الحسنه است؟ لطفاً با خودتان رو راست باشید!

بله! با ابن کارها چیزی از ارزش معصومین کم نمی‌شود، شان آنها خیلی بالاتر از این حرف‌هاست؛ ولی ما با این کارهامان می‌خواهیم آن دنیا جواب آنها را چه بدهیم؟ اصلاً می‌توانیم سر خودمان را بلند کنیم و بگوییم ما پیرو شما هستیم؟

شما با من موافقید؟

نظرات 16 + ارسال نظر
خودم شنبه 17 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 10:44

ای بابا!
من تازه کارم و زبون این وبلاگ رو نمی‌فهمم! این چرا اینطوریه؟ همه "ی" ها جدا شده.
کمک...!

zdB شنبه 17 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 13:25 http://zshejazi.blogfa.com/

یا رفیق من لارفیق له

سلام آدرس بلاگتون من رو یاد این جمله انداخت :
الهی گواهی ؛ که گاهی نگاهی ؛ ندارد گناهی

راه اندازی بلاگتون رو تبریک میگم ؛ انشاالله همیشه مطالب خوب و هیجان انگیز بنویسید.
موفق باشید.

سلام،
ممنون از اینکه سر زدید.
تا حالا این شعر رو نشنیده بودم.عنوانی رو که برای وبلاگم انتخاب کردم یک راننده خوش ذوق اتوبوس خصوصی توی ماشینش نوشته بود.
شاید از همین شعری باشه که شما نوشتید
یاحق

بنت الهدی شنبه 17 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 14:26 http://elmoservat.blogfa.com

سلام
به به
وبلاگ جدید مبارک ..به عبارتی ، خونه ی مجازیتون مبارک :)

پست جدیدتونو خوندم
متاثر و متاسف شدم... نه از کار انها
بلکه از خودم شرمسار شدم!
تو زندگیمون میگیم خدا اما کار غیر خدایی میکنیم
دم از ائمه معصومین(ع) می زنیم ولی ذره ای تلاش نمیکنیم رفتارمان و کردارمان و اعمالمان و اخلاقمان را شبیه ایشان کنیم.
از همه کس و همه چیز می ترسیم الا خدا!
همه چیز برایمان مهمتر از دین و ایمانمان هست..
ای کاش حداقل دم از خدا و ائمه ی معصومین(ع) نمیزدیم وقتی دچار خطا یا گناه می شویم!
..
یا حق

سلام
ممنون از لطفتون
...
چیزی نمی‌تونم بگم چون فکر نمی‌کنم ما (جامعه) حرفی برای گفتن در این زمینه داشته باشیم.

یاحق

حسین شنبه 17 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 17:19 http://takhte.blogfa.com

مبارکه
نیمه شعبان هم مبارکه

واسه تو دو تا بیشتر!

س-ف شنبه 17 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 17:50

سلام.امممم
راست اش رو موضوعی دست گذاشتین که من رو هم گاه و بی گاه اذیت می کنه و به فکر وا می داره...راستش با حاج علی شما هم در این باره زیاد بحث کردم.در راستای مثالی که زدید این حرفارو می گم.
به نظرم گاها نوع لباس پوشیدن و ارایش ظاهری مون هم برای ما مسیولیت به ارمغان میاره.به اقای بازرگان می گفتم اگه ریش می ذاری اگه انگشتر عقیق دست می کنی٬اگه فلان خانوم چادر رو به عنوان حجاب برگزیده باید خیلی بیشتر از دیگران مراقب رفتار و اعمال اش باشه.چون این ادم داره با ظاهرش اعتقادات اش رو نشون می ده.و متاسفانه اشتباه اون نه تنها به حساب خودش بلکه به حساب خط مشی اعتقادیش نیز گذاشته می شه...تو وصیت نامه یه شهید بزرگواری می خوندم که می گفت:
اشتباه مرا به حساب دین و مسلک ام مگذارید که ان بری از اشتباه است.
متاسفانه یکی از ناراحتی هایی که از اتفاقات اخیر دارم همینه.
منکراتی که توسط افرادی با ظاهر مذهبی صورت گرفته و دید عمومی رو به کلیات مسله کدر کرده...
ان شاا لله خدا کمک کنه ظاهر مناسبی رو بر گزینیم سپس ظاهر و باطن مون رو یکی کنه

آفرین! گل گفتی!

سهیل شنبه 17 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 22:22 http://daypic.blogfa.com

سلام بزرگوار.

خیلی خیلی مبارکه.
دقیقا وبلاگت بوی روحیه ات را میده و سعی نکردی چیزی جدا از وجود درونیت باشی.
امیدوارم که همیشه موفق و پیروز باشی.

التماس دعا.

یاعلی.

مرسی
...
این آقا سهیل ما از مردان نیک روزگاره بدون تردید!
توی این دوره زمونه چنین دوستانی کم گیر می‌یان

یاحق

ع.ر.وطن دوست شنبه 17 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 23:42

سلام!!!!
مبارکه!! من قران اوردم! بقیه هم اینه و اب بیارن! :دی
انشا..ا با شروع این کار سبب خیر باشی!
با این قلم خوبت باید زودتر شروع میکردی!:دی
امروز رفتم چنتا کتاب خریدم که همشون هم مذهبی بودن! حسابی هم تیپ زدم!:دی
وقتی خواستم حساب کنم زنه با حالتی متعجب و خندان پرسید: این کتابها رو خودتون مطالعه میکنید؟! جالب بود برام!
وقتی ادم به هیئتی در میاد خیلی باید مواظب رفتارش باشه!هر کدوم از ما مبلغ این دین هستیم!
یا علی

چه مثال جالبی!
جداً هر چی بیشتر به این موضوع فکر می‌کنم وحشتم بیشتر میشه!
خیلی بحث ظریفیه

بنت الهدی یکشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 06:33

سلام
منم با حرف آقای وطن دوست موافقم که گفتن:
با این قلم خوبتون باید زودتر شروع میکردین :)
راستی قالب نو مبارک ..خیلی قشنگه ..آفرین به حسن سلیقتان :)
من یه چیز بگم در مورد صحبت دوستان
به نظرم شخصی که پوشش اسلامی انتخاب میکند باید
مواظب اعمال و کردار و حرفهای خودش بیشتر از دیگران باشه
مثلا یه خانم چادری باید در رابطه با نامحرم و سایر اعمالش در اجتماع
بیشتر احتیاط کند که متاسفانه در جامعه ی ما اگر چیزی از همون شخص دیدند میگویند چادری ها این طورین و فلانن و..
که این در ایران ما فکر کنم بیشتر از همه جا باشه
که رفتار یه نفر رو تعمیم میدهند به کل اشخاصی
که در یک اعتقاد شبیه هم هستند و این باعث تاسفه..
و اما اقایان هر جور لباس بپوشند به نظرم ایرادی نداره
چون از نظر اسلامی مشکلی نداره..
ولی خانم ها در حفظ پوشش خودشون باید مراقب باشند
و به قول آقای وطن دوست تا جایی میتونن خانوما تیپ بزنن
که دستورات خدا و پیغمبر(ص) منافاتی نداشته باشه و
از این نظر محدودترند نسبت به آقایون..
و این رو اضافه کنم که اعمال ما اگر بد باشه
دلیل نمیشه یکی از اعتقادات خوبمون رو به خاطر سایر اعمال بدمون کنار بزاریم
مثلا یه خانم چادری اگه اینجور فکر کنه که من در رفتار و کردارم زیاد احتیاط ندارم و ممکنه وجه چادر بد بشه بهتره چادر رو از سرم بردارم تا مشکلی نباشه
به نظرم این درست نیست ...
اون باید احتیاط کنه که سایر اعمال بدش رو به خاطر اعمال خوبش اصلاح کنه
نه اینکه همون عمل خوبش هم به خاطر اعمال بدش ازش دست بکشه..
اگه این طور پیش بره بیشتر به بد بودن سوق داده میشه نه خوب تر بودن!
و همه ی ما هم باید اینو برای خودمون جا بندازیم که رفتار یه نفر
با یه خط مشی اعتقادی رو تعمیم ندیم به کل کسانی که اون عتقاد رو دارند
و یا اون اعتقاد رو زیر سوال ببریم.

سلام،
ممنون از اینکه اینقدر وقت می‌ذارید و نظرات خیلی خوب و با تاملی می‌دید.
نکته خوبی اشاره کردید، نباید از اون ور هم بیفتیم و همین چندتا عمل خوبمون رو هم کنار بذاریم.این هم از وساوس شیطانه!

ع.ر.وطن دوست دوشنبه 19 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 18:16

سلام!
یعنی مشکلات جامعه اینقدر کمه که هنوز اپ نکردی؟! :دی
چطوری؟

علی یارت

سلام بر علیرضای عزیز!
از سفر عمره که برگشتم تازه فهمیدم چقدر ما از مرحله پرتیم!
این همه که انگ بی فرهنگی به اعراب می‌زنیم واقعاً خودمون هزار برابر بدتریم.
هیچ وقت اولین لحظات ورود به ایران و اون صحنه‌ها رو فراموش نمی‌کنم.وقت کردم راجع بهش می‌نویسم

فاطمه چهارشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 00:44 http://ghazal2005a.persianblog.ir

سلام

همش حق الناس هست دیگه ... به غیر از مثال هایی که شما زدید چیزی که منو خیلی اذیت می کنه اینه که می بینم توی اعیاد مذهبی مثل نیمه شعبان که تو خیابون اغلب شیرینی و شربت می دهند ملت شربت رو نوش جان می کنند و بعد هم لیوان رو روانه کف خیابان ... با غرور هم رد می شوند ... من نمی دونم حقی که از این رفتگر های شهرداری ضایع میشه رو چه طور می خواهند جواب بدهند ... نه فقط تو این مورد خاص ... کلا ملت ما در مورد خیابان و اماکن عمومی النظافه من الایمان رو هم نمی دونند چه برسه به رعایت حق دیگران ... شاید هم مردم شیراز این طوریند ... در مورد بقیه شهرها خیلی نمی تونم اظهار نظر کنم

روزگارت باد شیرین !شاد باش

سلام فاطمه خانم،
ممنون از اینکه به ما هم سر زدید.
همین طوره،همش حق الناسه که انگار برای ما اهمیتی نداره.فکر می‌کنم اون دنیا ما خیلی گیر این باشیم.سعی می‌کنم به زودی مطلبی در این مورد (حق الناس در قیامت) بذارم.خدای من! این قدر مطلب زیاده که نمی‌دونم کدوم رو بذارم!
...
این قضیه لیوان‌ها هم که گفتید دنیاییه واسه خودش! یه روز ما هم ایستگاه صلواتی داشتیم.من هم که اوضاع رو این طور دیدم گفتم برای اینکه مردم کمی خجالت بکشند جلوی چشم اونها شروع کردم به جمع کردن لیوان‌ها؛ ولی خودم هم باورم نمی‌شد! بعضی‌ها کنار دست من و به فاصله یک متری لیوان رو می‌انداختند زمین تا شاید من وردارم!!!!

مامان۳۰۱۰۴۰ چهارشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 10:30

سلام امین آقا

فقط آمدم
سلامی عرض کنم و آرزوی موفقیت
برای سلامتی و سعادت شما جوانان برومند و دلسوز دعای خیر دارم

جناب وطن دوست قرآن آورد
آب و آینه را نمی دانم
دسته گل هم با من
عذر دیر آمدن
می بینید که ۳۰۱۰۴۰ را هم بعد از یک هفته دیده ام
الآن دنبال گلاب نیستم
گلم این جاست

امیدوارم این خانه اثرات و برکات خودش را داشته باشد
راستی آدرس سایتم iranzanan.com را ننوشتم
چون فعلا دچار حوادث غیر مترقبه شده

سلام خانم ولی مراد
ممنون که به ما سر زدید
بابا بی‌خیال شوید! این جماعت اصلاح بشو نیستند! :):)

ع.ر.وطن دوست جمعه 23 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 13:56

سلام!
کجای تو بچه؟!!!
خبری ازت نیست؟!

بنت الهدی چهارشنبه 28 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 18:17

سلام
هرجا هستین سلامت باشین
..
اگه اماکن مذهبی هستین نائب الزیاره باشین از طرف دوستان
و از دعای خیرتون فراموشمان نفرمایید..

سلام خانم بنت الهدی
اماکن مذهبی؟! چه جایی آسمانی‌ای بودم، خانه خدا و خانه اهل بیت!
با تمام وجودم معنی "هر کس وارد آن بشود در امان خواهد بود" رو درک کردم.
یامجیر

س-ف چهارشنبه 28 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 22:16 http://swan.blogsky.com/

سلام
گویا منم یه جورایی گول خوردم!
اگه دوست داشتید بیایید خوشحال می شم.البته شما که چند وقتی هست غیبت دارید.
ان شاالله که خیره

مهرگان پنج‌شنبه 29 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 12:42 http://bandarmehr.blogfa.com/

سلام آقای امین
خوب هستین؟
تبریک میگم وبلاگتونو

استفاده از نمادها و تمثال ها و اذکار و ادعیه در خانه ها محل کار و ....به نظر میرسه یه جورایی ارثی باشه . به ارث بردن ظواهر دین بدون درک و دریافت عمق و باطنش !!

موفق باشید
ممنون که منو هم لینک دادین

با آرزوی توفیق روز افزون

سلام مهرگان
بارها به دوستانم گفتم که ما شاید از کل دین فقط نماز و روزه رو فهمیدیم و بس...

[ بدون نام ] شنبه 31 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 09:34

خوشحال میشیم وبلاگتونو به روز کنی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد