الهی... گاهی... نگاهی

"ای پیامبر! همانا ما نگاه منتظرت را به آسمان می‌بینیم..." (بقره-144)

الهی... گاهی... نگاهی

"ای پیامبر! همانا ما نگاه منتظرت را به آسمان می‌بینیم..." (بقره-144)

۳۲- این سفره هنوز غذا دارد!

بسم الله الرحمن الرحیم

بارها از او تقاضایی داشتم که برآورده نمی شد، می اندیشیدم که چرا؟ او که گفته: ادعونی استجب لکم مرا بخوانید، شما را اجابت می کنم.

می گفتم شاید خیر و مصلحت من در آن نبوده که خداوند بی پاسخ گذاشته؛ ولی می فهمم که درخواستی که کرده ام خیر محض است. مثلاً ایمان، عقل و ... درخواست کرده ام.

دیروز در ملاقاتی با بزرگی دریافتم که می گفت: او به تو پیش از این، این خواسته را خود عطا کرده، شخص حکیم تا می بیند که در پیش تو غذا گسترده و تناول نکرده ای معنا ندارد که سفره ای دیگر افراشته کند.

مگر تو ایمان، عقل، سوز، ولایت و ... نداری؟ داری! ؛ قدرش را بدان و از آن بهره وری کن تا دنباله اش به تمام و کمال بیاید.

دوستدار شما
مرتضی(آقا تهرانی)
۸۸
/8/۱۸

 

نظرات 19 + ارسال نظر
نوید یکشنبه 13 دی‌ماه سال 1388 ساعت 20:32 http://WWW.M0rtalKombat.Com

سلام دوست عزیز وبلاگ زیبایی داری خوشحال میشم از وبلاگ ما هم بازدید کنید

داود یکشنبه 13 دی‌ماه سال 1388 ساعت 20:59 http://yaran1388.blogsky.com

سلام امین جان

خیلی به این آقا مرتضی ارادت دارم...خداوند امثال ایشان را از ما نگیرد...

ممنون از این پست جالب شما...

انشاالله خداوند سوز ولایتمان را بیشتر کند...آمین

التماس دعا و خدانگهدار

یاحق

سلام،
حال شما آقای حیدری؟
همین طوره، متن قشنگی بود.مرسی

التماس دعا

رستگار دوشنبه 14 دی‌ماه سال 1388 ساعت 00:14 http://saghiye-simin-sagh.blogsky.com

سلام
یکی از مشکلات ما همینه که از چیزایی که خدا بهمون داده غافلیم و یه عمر به دنبالشون تا اینکه شاید (!) یه روزی بفهمیم که: آب در کوزه و ما..."

جالب بود!
ممنون
یا حق

سلام،
احوالات شما؟

چقدر مصرع قشنگ و پرمعنایی هست...

یاحق

سیدامیرحسام دوشنبه 14 دی‌ماه سال 1388 ساعت 08:02 http://gharogati.blogsky.com/

سلام
حال شما دانشجو!
خوبی امین جان

مطلب عالی و قشنگی بود. واقعا جای تامل داره! ا
انشاالله که بتونیم از این نعم بزرگی که روزیمون کردن استفاده حداکثری کنیم.
انشاالله...

صبح نزدیک است و ...

سلام،
شما چطوری دانشجو؟!
نمی‌دونم ما انسان‌ها چرا همیشه نداشته‌هامون رو می‌بینیم، البته خدا بعضی اوقات تلنگری هم به ما میزنه و لی مثل اینکه خواب ما خیلی سنگینه!

یاعلی

سیدامیرحسام دوشنبه 14 دی‌ماه سال 1388 ساعت 08:04

راستی خونه ما یه خونه گروهی شد!

وقت کردی یه سرکی اون طرفا تشریف بیارید بزنید!

صبح نزدیک است و ...

پس خونه تیمی درست کردید!☺☻☺☻☺☻

ع.ر.وطن دوست دوشنبه 14 دی‌ماه سال 1388 ساعت 11:47 http://123tamam.blogsky.com

سلام!
سلام بر برادر گل خودم!
چطوری امین؟!

حقا که جز این نیست!
بقول ایت...ا بهجت: همین که اشکی اومد یعنی اینکه اذن داده اند!

ادم اگه زبان خدا رو یاد بگیره دیگه اینقدر جزع و فزع نمیکنه! وقتی کتاب کیمیای محبت شیخ رجبعلی خیاط رو میخونم به اوج این داستان پی میبرم!

چه خط زیبایی داره!
ممنون

دعا خیر دارم برات امین جان
یا علی

سلام بر جناب وطن دوست کبیر!

پسر کارت خیلی درسته، من نمی‌دونم اگه جای تو در بلاد کفر (!) بودم بازم می‌تونستم ایمان خودم رو حفظ کنم که هیچ، زیادش هم کنم یا نه! (جدی میگم، نونی در کار نیست!)

چه چیز خوش تر از دعای خیر دوستان
بیشترش کن علیرضا، بیشتر...

خیلی مخلصیم
یامجیر

هدی دوشنبه 14 دی‌ماه سال 1388 ساعت 22:22 http://elmoservat.blogfa.com

سلام آقا سید محمد امین
واقعا باید قدردان خیلی چیزا باشیم و گرنه ناشکری اونا رو ازمون می گیره..
و در عوض شکر گزاری به کمال و افزودن اون کمک می کنه..
...
دعامون کنین
در پناه حق

سلام
کاملاً درسته، من احساس می‌کنم این سنت خداست.

شما هم همین طور

یامجیر

مهرگان سه‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1388 ساعت 07:26 http://bandarmehr.blogfa.com/

سلام
خوب هستین حاج آقا؟

میدونید الان یه حدیث مناسب حالم اومد

ممنون بابت این سیستم و سرویس حدیث که برای کامنت سرای وبلاگتون گذاشتین
حال و هوای این پستتون از سرم پرید


نمیشه که اینجا بیام و از آیکون لانگ جان سیلور استفاده نکنم

موفق باشید

سلام
احوال شما؟
مگه چه حدیثی اومد که این حال و هوا پرید؟!!!

لانگ جان سیلور! می‌شناسمش؟!☺☻☺☻

در پناه حق

[ بدون نام ] سه‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1388 ساعت 21:26

سلام...

آمدم یه حالی بپرسم برم!

صبح نزدیک است و ...

سلام
چرا دم در؟! می یومدی تو!

یاحق

س.ح چهارشنبه 16 دی‌ماه سال 1388 ساعت 15:26

سلام..
اوه یادش بخیر شاید هم نخیر..یه زمانی سر همین مسئله حسابی میونم با خدا شکراب شده بود..
عجب ادمی بودم من..
حالا خوبه که خدا صبرش زیاده..اگه من جای خدا بودم که چندین بار این بنده سرتق رو سربه نیست کرده بودم..

سلام
خوبه هیچ کس جز خودش جای خودش نیست!!!

یاحق

کاوسی پنج‌شنبه 17 دی‌ماه سال 1388 ساعت 23:08 http://mighat61.blogfa.com

سلام سید. خدا قوت
ما را از دعای خیر فراموش نکنید قربان.

سلام بزرگوار
ما هم فقط همینو از شما می‌خواهیم!

یامجیر

س.ح جمعه 18 دی‌ماه سال 1388 ساعت 23:58

سلام
خوبین اقا امین..؟
اومدم یه سوال بپرسم ازتون
امروز من در برابر یه بچه کوچولو که کلاس اول ابتدایی بود کم اوردم..ازم پرسید ما برای چی انقد س دارم چرا نمیشه صابون رو سابون نوشت..مگه جنسش عوض میشه ..یا اصلا چرا این همه ز دایم واسه چی انقد دردسر درست میکنیم واسه خودمون..
به نظرم راس میگفت .. فکر میکنم ما زیادی به بچه ها گیر میدیم و محدودش میکنیم
حالا نظر شما که تجربه هم دارین در این مورد چیه؟
ببخشین که خیلی بیربط بود.

سلام،
ممنون، انشاالله شما هم خوب خوب باشید.
واااااااای، من تجربه شیرینی از املاها و نوشته‌های بچه‌ها دارم.یه همکاری داشتم که اسمش امین الرعایا بود. باید می‌دیدید که بچه‌ها در نظرسنجی آخر ترم اسم ایشون رو چطوری نوشته بودند، فقط بگم بهترینش " امین رویا" بود!
چی بگم، تا حالا این مورد برام پیش نیومده ولی من کاملاً حق رو به اونها میدم.یک زمانی آقایون قصد داشتند همه حروف چند شکلی رو یکی بکنند تا این مشکل حل بشه ولی مشخصه که امکانش نیست.تمام آثار و مفاخر ما به همین شکل نوشته شدند و اگه بخواهیم تغییر رویه بدیم نسل‌های بعد از این گنجینه‌ها محروم میشند.بهتره همینو به این کوچولوی ناز توضیح بدید و بهش بگید کاملاً حق با اونه ولی کاریش نمیشه کرد چون تمام این فرهنگ و تمدن ما پر میشه!
در ضمن صابون رو اگه سابون بنویسید کف نمی‌کنه :):):):)

یاحق

سهیل شنبه 19 دی‌ماه سال 1388 ساعت 00:01 http://daypic.blogfa.com

سلام.

مارو که یادت نرفته...غوغا کردی....

التماس دعا.

یاعلی.

سلام گلم، چه عجب اینجا یه نظر از شما دیدیم!

گرم یادآوری یا نه، من از یادت نمی‌کاهم

یاحق

هدی شنبه 19 دی‌ماه سال 1388 ساعت 11:03

سلام و عرض ادب..
...
موفق باشید
در پناه حق

سلام و عرض ادب متقابل

خیلی از لطف‌تون ممنون

یامجیر

مهدی شنبه 19 دی‌ماه سال 1388 ساعت 15:17

سلام امین جان خوبی
کفش همو در اوردم چشم هامو شستم انگار تا اذن ورود دادی سید آره اینقدر سخت گیری!!!!!!!
چند روز پیش ناراحت بودم که یه هو فهمیدم وسط اوتوبانم!اونم با صدای ترمز ماشین!
گفتم خداجون میبردی راحتم میکردی دیگه!آخه بنده اینجوری می خوای چیکار!عصر برگشتم خونه کلی از خدا خجالت کشیدم!اینهمه تا حالا بزرگم کرده بود حالا به فاز بهره وری (به قول زیستی ها)دارم میرسم اینجور میگم !و کلی دیگه.............
ما قدر خیلی داشته هامونو نمیدونیم که بقیش رو هم درک نمیکنیم و من فکر میکنم این بزرگترین عذابیه که به دست خودمون به خودمون نازل میکنیم!
خوب درس بخون!

سلام آقا مهدی، چطوری اخوی؟ :):):)

هنگام رانندگی سعی کن حواست به جلوت باشه و به این چیزها هم فکر نکن! در شرایط بی خطرتر هم میشه به این مسائل فکر کرد☺☻☺☻

بابا خدا این همه بنده کافر داره که بهترین نعماتش رو بهشون داده و اونها فقط نافرمانی می کنند ولی خدا آیتمی نمیزنه! اینطوری در نظر بگیری خیلی هم اوضاع ما بد نیست؛ حالا ما باید سعی کنیم اون طوری باشیم که خدا دوست داره، اون هم یواش یواش!
محبت غوغا می‌کنه آقا مهدی، تا حالا وقتی کتاب عرفای معاصر مانند طوبای محبت(حاج اسماعیل دولابی) یا کیمیای محبت (حاج آقا مجتهدی) رو می‌خوندم نمی‌فهمیدم این محبت چیه که اینها هی ازش حرف می‌زنند تا اینکه تفسیر آیات محبت دکتر انصاری رو گوش دادم.تازه این فقط یک قطره از دریاست...
اگه اینترنت پرسرعت داری بگو تا برات آپلود کنم و شما دانلود!
سرتون رو درد نیارم، سعی کنیم طعم محبت خدا رو ، هر چند اندک، بچشیم.اون موقع همه چیز حل میشه.
یاحق

مهدی دوشنبه 21 دی‌ماه سال 1388 ساعت 15:42

سلام خوبی سید جان چه میکنی با این کنکورهای آزمایشی!
اینو خوب اومدی! (خدا آیتمی نمیزنه)
من به واژه یواش یواش و البته بر طبق اصول کاملا ایما ن دارم منتها یکم اوضام بهم ریخته است!تو این بهم ریختگیه اوضاع ارشاد هم گیر داده چند تا کار واسش انجام بدم که نه می تونم رد کنم نه دلم میاد رد کنم!بعضی وقتها میگم نظر من ناجیز میتونه خیلی از سخت گیری ها رو حل کنه خوب چرا نه!اما اذیت کردناش اعصاب خوردیه!صاف مثل بچه ادم هم که نمیشینم پای درسها اینم حال ادم رو میگیره!بماند تبین سایر مسائل که داغون کننده است!خدا به خیر کنه!
اگه این ارشد .....درست شه!۲سال وقت دارم که کارامو درست کنم!
اجالتا درست درس بخونیم تا بعد
میشه حکایت لیلی و شکستن ظرف و میل!
خدا به همراهت











سید جمعه 25 دی‌ماه سال 1388 ساعت 16:49

سلام
خوبی امین؟
میگم چی رو غوغا کردی؟ بگو ما هم خوشحال بشیم. البته اگه خصوصی نیست!

این تراکای دکتر رو بذار ما هم استفاده کنیم.
بابا اینقدر بخیل نباش{خنده}

کنکورتان عالی باد!

صبح نزدیک است و ...

سید جمعه 25 دی‌ماه سال 1388 ساعت 16:52

راستی تا یادم نرفته!
یه زمان بود بهت میگفتیم بابا این علامت سیادتت رو {کلمه قشنگ سید} رو جلو امین بودنت بذار! برامون طاقچه بالا میذاشتی! حالا چی شده فقط مونده شماره شناسنامه و اسم بچه کوچیک همسایتون رو هم بذاری!{خنده}

صبح نزدیک است و ...

مامان عیسی یکشنبه 27 دی‌ماه سال 1388 ساعت 10:15 http://mardebozorgeman.blogsky.com/

خیلی دعاها به اجابت نمی رسه که خیر محضه
نمیدونم گاهی وقتا با جودم میگم ما هم با این جملات که اگر دعاتون بر آورده نشد خیری درش بوده و عوضش را در اون دنیا بهمون میده خودمون را دل خوش میکنم
مثلا یه فردی را در نظر بگیر که مادر جونش یه دفعه میره تو کما بعد همه دست به دعا بر میدارند برای شفا مخصوصا بچه هاش و مادرو پدرش
خدا از این طرف میگه شما دعا کنید من مستجاب میکنم
از یه طرف میگه دعای مادر در حق فرزند مستجاب
بعد
اون مریض شفا نمیگیره در حالیکه شفای اون برای خدا کاری نداشته !!!!!!!!!!!!!!!
حالا چجوری میشه آدم خودش را راضی کنه خیر تو مردن بوده
یا اون دنیا میخواد چی عوضش بده که جبران یه عمر بی مادری را بکنه جبران یه داغ بزرگ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بد جور قاطی کردم

سلام
خوبید انشاالله؟ عیسی بزرگ شده یا نه؟!

راستش یه زمان توی هیئت ما این بحث شد، فکر کنم آقای بازرگان هم بودند.حاج آقا دزفولی(مفسر و استاد قرآن) گفتند(با نقل احادیث) که عوض دعاهایی که به ظاهر در دنیا مستجاب نمی‌شوند اون دنیا به آدم چیز بهتری میدهند طوری که انسان آرزو می کرد هیچ کدوم از دعاهاش در این دنیا مستجاب نمیشد!
این به نظر منطقی می‌یاد.
در ضمن ماها معیار خوبی برای تعیین وجود خیر در کاری نیستیم، کجا ما معیار خوبی بودیم که این دومی باشه؟!☺☻☺☻

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد