الهی... گاهی... نگاهی

"ای پیامبر! همانا ما نگاه منتظرت را به آسمان می‌بینیم..." (بقره-144)

الهی... گاهی... نگاهی

"ای پیامبر! همانا ما نگاه منتظرت را به آسمان می‌بینیم..." (بقره-144)

۳۸- ما و دین‌مان...

لطفاً ابتدا به این داستان توجه کنید:

«پریشان و سراسیمه بودم. لحظاتی چند فقط به چیزی که شنیده بودم، می‌اندیشیدم.

"اگر طالب دیدار امام زمانت هستی به فلان شهر برو. حضرت بقیة الله در بازار آهنگران در مغازه بهیر قفل‌سازی نشسته بلند شو و خدمت ایشان برس"

بعد از مدت‌ها چله‌نشینی و دعا و توسل به علوم غریبه بالاخره کورسویی از امید به رویم تابیدن گرفت. به سرعت بلند شدم و وسائل سفر را آماده کردم. سفر راحتی نبود. اما حاضر بودم چند برابر این سختی را تحمل کنم تا بتوانم به آرزویم برسم. شور و اشتیاقی که از وجودم زبانه می‌کشید مرا به حرکت وا می‌داشت.

خودم را به بازار آهنگران رساندم آن قدر هیجان زده بودم که چشم‌هایم هیچ چیز را نمی‌دید. فقط مغازه پیر قفل‌ساز را جستجو می‌کردم. لحظه به لحظه که می‌گذشت شوق و شورم بیشتر می‌شد. وقتی وارد مغازه پیرمرد قفل‌ساز شدم در همان نگاه اول امام را شناختم. دستم را روی سینه گذاشته و با ادب سلام دادم. در آن لحظه همه چیز به جز وجود امام را فراموش کرده بودم. حضرت جوابم را داد و با دست مرا به سکوت فرا خواند.

پیرمرد در حال وارسی چند قفل بود. در این لحظه پیرزنی وارد مغازه شد لباس‌های کهنه‌ای به تن داشت و عصایی به دست. در دستان فرتوت و لرزانش قفلی به چشم می‌خورد. پیرزن آن را به قفل ساز نشان داد و گفت: برادر برای رضای خدا این قفل را سه شاهی از من بخرید. به پولش نیاز دارم.

پیرمرد قفل را گرفت و آن را وارسی کرد. قفل سالم بود پس رو به زن کرد و گفت: خواهرم این قفل هشت شاهی می‌ارزد. کلید آن هم دو شاهی می‌شود. اگر دو شاهی به من بدهی من کلیدش را برایت می‌سازم و در آن صورت پول قفل ده شاهی می‌شود.

پیرزن گفت: من به این قفل نیازی ندارم فقط شما اگر آن را سه شاهی از من بخرید برایتان دعای خیر می‌کنم.

 پیرمرد با آرامش جواب داد: خواهرم تو مسلمانی و من هم مسلمان. چرا مال مسلمان را ارزان بخرم من نمی‌خواهم تو ضرر کنی. این قفل هشت شاهی ارزش دارد و من اگر بخواهم در معامله سودی ببرم آن را به قیمت هفت شاهی می‌خرم چون در این معامله بیشتر از یک شاهی سود بردن بی‌انصافی است.

پیرزن با ناباوری قفل ساز را نگاه کرد و بعد از این که سخنان پیرمرد تمام شد گفت: من تمام این بازار را زیر پا گذاشتم و این قفل را به هر که نشان دادم گفتند بیشتر از دو شاهی آن را نمی‌خرند من هم به این دلیل به آنها نفروختم که به سه شاهی پول نیاز دارم. پیرمرد گفت: اگر آن را می‌فروشی من هفت شاهی می‌خرم و سپس هشت شاهی به پیرزن داد. پیرزن راضی و خوشحال عصا زنان دور شد.

آن گاه امام رو به من کرد و گفت: مشاهده کردی؟ شما هم این طور باشید تا ما خود به سراغ شما بیاییم. چله نشینی لازم نیست و توسل به علوم غریبه فایده‌ای ندارد. عمل درست داشته باشید و مسلمان باشید. از تمام این شهر من این پیرمرد را برای مصاحبت انتخاب کرده‌ام چون دین‌دار است و خدا را می‌شناسد این هم از امتحانی که داد. او با اطلاع از نیاز زن به پول قفل را به قیمت واقعی‌اش از او خرید. این گونه است که من هر هفته به سراغش می‌آیم و احوالش را می‌پرسم.

پس از تمام شدن سخنان امام سرم را پایین انداختم و به فکر فرو رفتم.»

«پورسیدآقایی، مسعود، جلوه ماه محبت امام زمان علیه‌السلام، انتشارات حضور، با تغییر و تصرف»


 این داستان تا چند وقت من رو هم به فکر فرو برده بود ... یک سوال، اولین تصور ذهنی ما از افرادی که موفق به زیارت امام زمان (عج)  شده اند چیه؟ تا چند سال پیش - مثل خیلی از افراد-  تصویر یک عارف و  زاهد که صبح و شب رو به عبادت میگذرونه توی ذهنم می یومد. ولی الآن می‌بینم واقعیت چیز دیگری هست. نه نه، اشتباه نشه! این داستان خاص باعث تغییر این ذهنیت نشده، این مسئله‌ای هست که با کمی تفکر هم میشه بهش رسید. متاسفانه توی جامعه شاهد این مطلب هستیم که معیار دین‌داری خلاصه شده در نماز و روزه؛ همینکه یک نفر این دو عمل رو انجام میده بهش میگند انسان متدین... از نظر ما هم معیار ارج و قرب افراد نزد خدا و ائمه (ع) هم شده همین. آقا به معنی واقعی کلمه فاجعه هست! چرا سفارشات اسلام در مورد «زندگی اجتماعی» را گذاشتیم کنار؟ چرا رعایت حقوق دیگران رو جزء دین نمی‌دونیم؟! مطالعه اندک احادیث ائمه(ع) دریچه‌های جدیدی از مفهوم واقعی اسلام، کرامت انسان مومن و زندگی اجتماعی رو برای ما  روشن می‌کنه ... دو نمونه برای مثال: یه بنده خدایی توی منبر می‌گفت روزی پیامبر اسلام (ص) فرمود اکنون جبرئیل نزد من بود و آنچنان از حق همسایه بر همسایه گفت که گمان کردم قرار است  همسایه‌ها از یکدیگر ارث هم ببرند! (به مضمون). مورد دوم برای من خیلی خیلی جالب بود؛ می‌دونستید که اگه روزه مستحبی گرفته باشید و قبل از ظهر دوست‌تون به شما چیزی تعارف کنه، می‌تونید روزه خودتون رو بشکونید و علاوه بر بردن ثواب روزه، دست دوست‌تون رو هم رد نکرده باشید؟! فکر کنید، روزه‌ی واجبی که شکوندنش کفاره به اون سنگینی داره، وقتی(در حالت روزه مستحبی) در مقابل ناراحتی احتمالی یک مومن از رد دستش قرار می‌گیره به چه صورت حکمش عوض میشه! (این احتمال رو هم در نظر داریم که ممکنه طرف برای اینکه ریا نشه نگه من روزه‌ام و باعث سوءتفاهم بشه) یا مثلاً اون حدیث معروف که میگه آبروی مومن حرمتش از خانه کعبه بیشتره ... این چیزها باعث میشه من بهتر درک کنم که چرا میگند زمانی که آقا ظهور می‌کنند گویا دین جدیدی رو می‌یارند.البته اصالت دین همونی هست که امام (ع) عرضه می‌کنند ولی ما اینقدر مفاهیمش رو عوض کردیم که تقریباً چیزی ازش نمونده! جان کلام اینکه به نظر میرسه باید یک تجدید نظر اساسی راجع به مفهوم دین‌داری و نقش اون در زندگی اجتماعی بکنیم.

دیروز من با یکی دیگر از این پیروان واقعی امام زمان (عج) برخورد کردم.اولین راننده تاکسی‌ای که من طی این 23 سال زندگی دیدم کرایه رو بر اساس تاکسی متر حساب می‌کنه و با گرد کردن عدد به سمت پائین تا قرون  آخر مابقی پول رو برمی‌گردونه! باور کنید ارزش  این آدم نزد خدا و امامش از خیلی از این آدم‌ها که هر روز به مردم درس دین میدند بیشتره! این طور نیست؟

از خدا می‌خوام که فقط «گوینده» این حرف‌ها نباشم و بتونم تحت شرایط امتحان هم به این حرف‌ها عمل کنم...

 

پ.ن.1: مثل اینکه یواش یواش داره بوی بهار به مشام میرسه. امیدوارم سال آتی برای همه ما پر از خیر و برکت باشه.این آخرین پست سال 88 وبلاگ "الهی...گاهی...نگاهی" بود.انشاالله سال آینده، اگر عمری بود، در خدمت‌تون هستم.

پ.ن.2: عرض شود که به امید خدا پس فردا عازم زیارت کربلای ایران هستم و بعد از اون هم اگر اتفاق خاصی نیفته و دعوت‌مون رو پس نگیرند(!) سال تحویل در مشهد نائب‌الزیاره دوستان خواهم بود. سهیل به شوخی میگه امام رضا (ع) واسه شما فامیل‌هاش پارتی بازی میکنه که هی دعوتت می‌کنه! چی بگم، از خودش بپرسید! فقط می‌دونم لیاقت از جانب ما نیست، لطف و کرم آقاست و بس... انشاالله هم در مشهد شهیدان و هم در مشهد الرضا به یادتون خواهم بود، فقط به شرطی که شما ما رو از دعای خیر فراموش نکنید.

نظرات 36 + ارسال نظر
سید دوشنبه 17 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 15:54 http://www.shia-book.blogsky.com

سلام امین جان
چطوریایی؟!

با اینکه قبلا هم این داستان زیبا و تامل برانگیز رو شنیده بودم اما بازم خوندنش برام لذت بخش بود.
دستم کوتاهه اما شنیدن شرحال مقربان برام لذت بخشه.
انشاا... که متاثر بشیم.

امین جان گویا که امسال هم ما جا موندیم!
انشاالله به طلاییه که رسیدی یاد ماهم باش.
همچنین حرم آقا هم که مشرف شدی. یه سلام از طرف حقیر خدمت آقا برسون.
.
.
.
یادت نره! که یه وقت مثل قضیه عیدی نخودچی خورون برات راه نندازم!(خنده)

انشاالله که سال توام با برکت و قبولی در پیش داشته باشی.
پیش پیشم (چون نمی بینیمت!)
عیدت مبارک


خدا به همراهت مسافــــــر

صبح نزدیک است و ...

سلام پسر عمو!
میدونی که خیلی دوست دارم از دریچه‌ای متفاوت به مسائل نگاه کنم، سرگرمی جالبیه، اینکه فکر کنی چطوری میشه یه جور دیگه با مسائل برخورد کنی.این داستان یکی از فوق‌العاده‌ترین داستان‌هایی بود که تا حالا برخورد کرده بودم.مهم هم نیست که واقعیت داره یانه، مهم پیام عمیق داستانه.

پسر بجنب، تو هم که داری پیر میشی(4 سال دانشگاهت تموم میشه!)، از الآن دارم فکر می‌کنم سال آینده قراره چطوری برم!

حتماً تو و دوستان رو فراموش نمی‌کنم.
به طور کلی دمت گرم!

ما هم خیلی منتظر صبح هستیم...

یاحق

مهدی دوشنبه 17 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 21:47 http://mafhh.blogsky.com

سلام امین جان
عاشق شنیدن این داستانها و همچنین این حرفها و این نوع نگرش به دین هستم
بزرگترین معزل ما به نظرم حق الناس اما فعلا میبینیم
که اکثرا زیاد بهش توجه نمیکنن فکر میکنن که فقط پول مردم رو خوردن حق الناسه یا فقط تو مسائل مادی حق الناس وجود داره اما غافل از اینکه...
امین جانممنون که بعد مدتها یه تلنگر خوردم خدا خیرت بده
به امید خدا فردا میبینیمت(کتاب فراموش نشود بی زحمت)

شما که دست به زیارت رفتنت خوبه دعا میکنم بری
کربلا (داغ دلم تازه شد)
یا امیر علقمه

سلام مهدی، احوالات؟

من هم خیلی به این مسائل علاقه دارم.
گل گفتی! حق الناس چشم اسفندیار ماهاست، شک ندارم می‌تونیم با خدا کنار بیائیم ولی با بندگانش...
اینقدر این حق الناس مسئله ظریفی هست که حد نداره، حاج آقا دزفولی یک داستان معتبری تعریف کرد که مو به تنم سیخ شد.

الحمدلله که یک کار مثبت انجام دادم.امیدوارم خودم هم بی نصیب نمونم.هیچ دوست ندارم فردا روزی خودم هم گیر این مسائل بیفتم...

آمـــــــــــــــــــــــــــــــــیــــــــــــــــــــــن...

یا امیر علقمه

فاطمه سه‌شنبه 18 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 04:06 http://ghazal2005a.persianblog.ir

سلام
انگار سه تا پست بلند گذاشتید که صلواتش هم خیلی بلند میشه ... عطر سنبل عطر کاج به لیست خریدمان اضافه شد چقدر پر طرفداره این کتاب ... خاک های نرم کوشک هم بابا برام تعریف کرده واسه همین رفته تو لیست بلند مدت انتظار ... دعوتتان هم با تاخیر لبیک گفته شد ... متاسفانه اغلب تا زمانی دینداریم که دینداری مانع و محدودیتی برامون نداشته باشه و خیلی مسائل ظریفی هست که بی توجه از کنارشون رد میشیم یا فقط انجامش رو واسه همسایه مون مناسب می دونیم و خودمون رو از انجامش بی نیاز و مبرا ... ان شا الله خدا به همه مون کمک کنه که شرمنده امام زمانمون بیش از این نشیم ... بنده هم کاملا موافقم که داره پارتی بازی میشه ... البته بی انصافی هم هست که ما این دعوت شدن مکرر شما رو پارتی بازی بدونیم ها (معلومه که ائمه باید نگاه ویژه و خاصی به فرزندان و اولاد خودشون داشته باشند ) ولی به هر حال ما غبطه می خوریم ... فراموشمان نکنید هم در مشهد شهیدان هم مشهد الرضا ... ضمن اینکه شرط گذاشتن هم از سید اولاد پیغمبر بعید است ... شما دیگه چرا ؟!
روزگارت باد شیرین !شاد باش

سلام فاطمه خانم
جواب کامنت شما و بقیه دوستان رو دارم از مشهد الرضا(ع) میدم.
جای شما و همه دوستان خالی؛ کربلای ایران فوق العاده سفر خوبی بود.هیچ کدوم از دوستان رو فراموش نکردم و در بهترین لحظات به یادتون بودم.امیدوارم امسال هم مثل هر دو سال پیش که مشرف شدم سال پر توفیقی باشه.
یواش یواش داریم به سال جدید نزدیک میشیم، به قول یکی از دوستان انشاالله امسال، سال ظهور منجی (عج) باشه...
به این جمله شما خیلی اعتقاد دارم:"متاسفانه اغلب تا زمانی دینداریم که دینداری مانع و محدودیتی برامون نداشته باشه و خیلی مسائل ظریفی هست که بی توجه از کنارشون رد میشیم یا فقط انجامش رو واسه همسایه مون مناسب می دونیم و خودمون رو از انجامش بی نیاز و مبرا ..."
اگه نگاهی به زندگی روزمره خودمون داشته باشیم این جمله رو خوب درک خواهیم کرد...
پارتی بازی؟ نمی دونم! فقط دعا می کنم هر چه سریعتر نصیب شما و دوستان بشه.

ممنون که سر زدید
سال خوبی داشته باشید.

روزگارت باد شیرین

فاطمی سه‌شنبه 18 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 14:46 http://yatura.blogfa.com

سلام!
داستان رو قبلا چند بار شنیده بودم ولی خوندنش باز هم تاثیر گذار بود!
پستتون کاملا تایید میشه... مثال راننده ی تاکسی رو که زدین برام خیلی ملموس بود... خیلی کم پیش اومده که راننده تاکسی های این جوری ببینم... نمی دونم چرا اکثرشون به همین راحتی مال حرام رو وارد زندگیشون می کنن!پول اضافه ای که از هر مسافر میگیرن شاید کم باشه ولی همین پولهای کم وقتی حرام باشه خدا میدونه که چه تاثیری تو زندگیشون می گذاره!
از دعا فراموشمون نکنین!
یا علی مددی!

سلام و درود خدا!
سال نوتون مبارک

نمی دونم این چه وضعه مملکته! دو هفته پیش که مشهد بودیم تاکسی متر مسیر راه آهن تا هتل رو 2000 تومان حساب کرد و این دفعه که هتل مون در کوچه بغلی بود در همون مسیر شد 2500 تومان! از کرامات مشهدی هاست دیگه!!!
پناه میبریم به خدای مهربون از لقمه حروم...

شما هم همین طور

یا علی

فاطمی سه‌شنبه 18 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 14:49

راستی ممنون برای لینک... لطف کردین!
هر وقت اون (!) رو تو لینکاتون میبینم خنده ام می گیره!

واسه من هم همین طور، تقصیر خودتونه!

ع.ر.وطن دوست سه‌شنبه 18 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 22:50 http://123tamam.blogsky.com

سللاام!

این داستان در کتاب کیمیای محبت از زبان شیخ رجبعلی خیاط نقل شده!

مرد مومن!
800 بار به موبایلت زنگ زدم!!
گوشی رو بردار تو رو سر جدت!!

دلم ترکید بابا!


یا علی

سلام گلم، سال نو مبارک!
چه منبع خوبی! من از سایت تبیان اینو بلند کرده بودم!

پس تو بودی با این شماره های عجیب و غریب زنگ زده بودی؟ شماره این افتاده بود 012345 !!!
انتظار نداشتی که با این شماره تماس بگیرم؟!

نائب الزیاره شما در مشهد الرضا(ع) هستم ژنرال! تابستون منتظرت هستم با هم بریم.راستش رو بخوای الآن حساب کردم دیدم امسال 5 بار اومدم مشهد، خودم هم باورم نمیشه.تازه دعوت یکی از دوستان رو هم یکبار به خاطر مشغله رد کرده بودم!

خیلی مخلصیم
یاحق

داود سه‌شنبه 18 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 23:36 http://yaran1388.blogsky.com/

سلام امین جان

خوبی انشاالله؟

اگه همه اینطوری فکر و عمل کنند چه کشوری خواهیم داشت! به امید آن روز...

چه سعادتی...مشهد شهیدان...مشهدالرضا(ع)...

آقا سید فراموشمون نکنی...انشاالله از پیروان واقعی آقا باشی...

آخرین پستت خیلی زیبا بود و متناسب با عید...انشاالله که تحولی در دلهای ناخالص امثال من حقیر ایجاد شود...

پیشاپیش عید و سال نو را خدمت شما تبریک عرض میکنم و خدا را شکر که در سال ۸۸ دوستان خوبی مثل شما نصیبم کرد...انشاالله که لیاقتش را داشته باشم...

خیلی خیلی التماس دعا و خدانگهدار

یاحق

سلام بزرگوار
احوالات شما؟ ما که مثل همیشه خوبیم.

حاجی مشکل مون اینه که اکثراً این طوری فکر نمی کنند و گرنه که نیازی نبود این پست رو بنویسم!☺☻☺☻

الآن که جواب کامنت شما رو میدم از جنوب برگشتم.رویایی بود آقای حیدری، مثل همیشه...
حق با شماست، امسال دوستان خوبی در فضای مجازی پیدا کردم که حتی جناب وطن دوست کبیر هم از مجازی تبدیل شد به حقیقی! توفیق ما بود که دوستان خوبی از جمله شما نصیب ما شد. انشاالله که قدر بدونیم.

ما دو تا بیشتر از شما التماس عا داریم!

یاحق

فاطمی چهارشنبه 19 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 22:58

سلام!
همون (!) خوبه !بذارین همین جوری بمونه...اگه یه روز برگشتم اون وقت یه فکری هم به حال اسم اونجا می کنم!
بازم ممنونم!
یاعلی مددی!

سلام خانم فاطمی
میگم شما مثل اینکه فقط "اسمی" وبلاگ رو رها کردید وگرنه انگار همیشه سر می زنید! خب چه کاریه، ادامه بدید تا دوستان هم استفاده کنند.☺☻☺☺☻☺☻

جداً این (!) هم جالبه!

یاعلی

سیدامیر پنج‌شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 12:27 http://www.shia-book.blogsky.com

سلام...

ببینم الان تو راهی؟!
انشاالله که همیشه تو راه و رو به راو باشی؟! (خنده)

اون قضیه نخودچی خورون فراموش نشه! (خنده)

صبح نزدیک است و ...

سلام پسر عمو!
همون طور که در بالا اشاره کردم از جنوب برگشتم و دارم از مشهد جواب کامنت های دوستان رو میدم.نه شما و نه سایر دوستان رو فراموش نکردم، اون هم در بهترین لحظات که کم هم نبوده!

نخودچی بدون کشمش حال نمیده اخوی!

یا علی

د جمعه 21 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 19:04

سلام.
1.داستان فوق العاده بود. تا عمق جانم سوختم. هرچند تفسیر من با شما فرق میکرد. من با خوندن این داستان فقط شرمنده شدم!
2.البته طبق این داستان که به گفته آقای وطن دوست باید معتبر باشه حرف سر عمل کردنه، نه وارونه حکم دادن.
3.چقدر دلم برای اروند و طلاییه، هویزه و ...تنگ شده.
4.چرا برای دعای کردن در حق دیگران شرط میگذارید؟ چی بهتر از دعا برای برادر(یا خواهر) مومن؟

علیکم السلام

1- من هم خیلی از این داستان لذت بردم.خوشحالم که شما هم لذت بردید.من هم حس شما رو داشتم.اصلاً انگیزه آوردنش هم همین بود.

2- هر کسی در حوزه خودش اگه "عمل کنه" دنیا گلستان میشه...
3- فوق العاده بود...جای هم تون خالی.هنوز هم برای رفتن دیر نشده ها!
4- الآن که دوباره متنم رو خوندم دیدم حق با شماست. خطش زدم.امان از دست خودم!

سال نوتون مبارک.انشاالله آخرین سال باشه...

در پناه حق

کاوسی جمعه 21 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 21:50 http://mighat61.blogfa.com

سلام سید
خوشا بحال شما. خیلی دوست دارم یکبار دیگر انجا را ببینم اما...

سلام آقای کاوسی عزیز
کاش ما قدر شما رو بدونیم...در پست بعدی می خوام عکس های امسال رو براتون بذارم.یه عکسی هست که آدم رو تا عمق جان شرمنده می کنه...

امیدوارم سال آینده سال سلامتی شما باشه...

[ بدون نام ] شنبه 22 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 17:34

سلام امین جان.
خوب شد این کلیدواژه وبلاگت رو یادم بود و گرنه مارو که قابل نمیدونستی مطلابت رو بخونیم.
سهیل راست میگه، شما پارتیتون قویه. اما در هر صورت مارو هم دعا کنید.
ما که خودمون رو سپردیم دست خدا و إآقا. هر چی دعا کردم بر عکس شد. حتما صلاح این بوده
پ.ن: این موبایلت که ترکیده.
پ.ن2: رفتی مشهد ماروهم دعا کن.
پ.ن3: دیدی آخر بعد از کنکور هیپ جا نرفیم. دفترچه موند.
پ.ن4: بزار اول قایق ساخته شه بعدا پستشو بزن.
پ.ن 5: میخواستم حال آقای نادری رو بپرسم. که بیخیال شدم.

سلام اردلان!
کلید واژه؟! ماشالله به حافظه جناب کارشناس ارشد!
چی میگی!(با همون لهجه خودت بخون!) ناشکری نکن عزیز.

ج.پ.ن.5: امان از دست تو...دارم برات☺☻☺☻

مهرگان سه‌شنبه 25 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 01:41 http://bandarmehr.blogfa.com/

سلام
خوب هستین حاج آقا؟

پیشاپیش عید سعید باستانی رو تبریک میگم
امیدوارم سالی پربرکت پیش رو داشته باشین

هر جا که هستین
دور از این کویر وحشت
التماس دعا داریم
خیلی خیلی زیاد

در پناه حق

سلام خانم مدیر!
شما بهترید؟

من هم همین دعا رو براتون می کنم... این کویر وحشت که گفتید یعنی چه؟!!!

یا مجیر

سیدامیر سه‌شنبه 25 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 15:15 http://shia-book.blogsky.com/

سلام مهندس
کجاهایی؟
پیشپیش عیدتون هم مبارک باشه.
به یادما هم باشید اخوی.

صبح نزدیک است و ...

سلام مهندس!
حاجی پاتو بردار بذار نفس بکشیم!

بودیم و هستیم و خواهیم بود.

ما منتظرش هستیم.

یاحق

سهیل سه‌شنبه 25 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 18:29 http://daypic.blogfa.com

سلام.

فقط اینقدر تا عید مونده

http://www.aks98.com/images/otzlloh87q5bkxnk4.bmp

عیدتون پیشاپیش مبارک

التماس دعا.

یاعلی.

سلام سهیل
ممنون از کارت پستال!
ولی به نظر میرسه دست تو دماغش کرده و داره به نتیجه اش نگاه میکنه!!!

یاحق

هدی سه‌شنبه 25 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 19:35 http://elmoservat.blogfa.com

سلام آقای امین
خوش به سعادتتون..مثل همیشه دیر رسیدم ولی امیدوارم ما رو از دعای خیرتون فراموش نفرمایید....
بله اگر انسان واجبات رو انجام بده و محرمات رو ترک کنه پیرو واقعی ائمه(ع) هست...حالا چه در مسائل ناس باشه چه در مسائل دیگر...
ممنونم....التماس دعا

سلام از ماست
اختیار دارید، شما که همیشه جزو "سابقون" هستید!
حضرت رسول می فرمایند: با تقواترین مردم کسی است که واجبات را انجام دهد و محرمات رو ترک کند.
بار اول که این حدیث رو شنیدم عمقش رو متوجه نشدم.الآن که بیشتر وارد جامعه شدم دارم می فهمم قضیه از چه قراره!

من هم از شما ممنونم.

یا حق

س.ح چهارشنبه 26 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 13:08 http://badbadakeabyy.persianblog.ir/

سلام
مثل این که شما هم هنوز نیومدین ..
ایشالا که دعا یادتون نرفته باشه
اومدم سال نو رو پیشاپیش تبریک بگم خدمتون
امیدوارم این بها از بهترین بهارهای عمرتون باشه
یا علی

سلام
از مشهد الرضا(ع) تماس می گیرم!
جای شما و دوستان عزیز در کربلای ایران خالی بود.به اندازه یک سال شارژ شدم.خیال تون راحت، هیچ کس رو از قلم نینداختم.

ممنون از دعای قشنگ تون، منم براتون آرزوی موفقیت بیشتر در سال جدید می کنم.
یاحق

رستگار پنج‌شنبه 27 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 23:54 http://saghiye-simin-sagh.blogsky.com

سلام

ممنون! داستان خیلی تامل برانگیزی بود! داستان که چه عرض کنم... حقیقت کلمه بهتریه!

امان از خشک مذهب های...
شهید مطهری تو کتاب سیره ائمه اطهار (ع) چهره این افراد رو خوب ترسیم کرده و خیلی خوب راجع بهشون صحبت کرده!

پس شما هم به کربلای ایران دعوت شده بودید!
خیلی عالی بود! خیلی... زبانم از توصیفش قاصره...

مشهد میرید سلام ما رو هم خدمت آقا برسونید
التماس دعا
یا حق

سلام
تا دنیا بوده از این آدم هایی که از امام (ع) هم خودشون رو مقدس تر می دونند بودند؛ الآن هم که بیشتر شده اند!

فکر کنم توی دهلران اتوبوس دانشگاه علوم پزشکی ایران رو دیدم! زیارت تون قبول.حالا فکر کنم متوجه ارزش این سفر شدید.

حتماً

یاحق

فاطمی جمعه 28 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 11:22

سلام!
زیارت های گذشته تون قبول باشه ... زیارت های فعلی و آینده تون هم...البته بعید می دونم اگه برای دیگران دعا نکنید زیارتتون قبول بشه !
زمان تحویل سال بهترین جای ممکن هستین (بهشت خدا روی زمین) التماس دعا داریم!
سال نو ی شما هم پیشاپیش مبارک باشه!انشاالله که سال جدید احسن الحال نصیبتون بشه!
یا علی مددی!

سلام
ممنون از لطف تون.
بابا ما که عذرخواهی کردیم برای اون شرط☺☻
انشاالله هر چه سریع تر تشریف بیارید مشهد (نمی گم "قسمت" چون به نظرم ائمه(ع) خیلی پایه اند دوستان شون رو ببینند، فقط باید کمی همت کنیم)

سال نو شما هم بسیار پر خیر و برکت باد!

شما چرا نمی گید امیرالمومنین همه رو کمک کنند و فقط واسه خودتون دعا می کنید؟!☺☻☺☻

حق یارتون

کاوسی جمعه 28 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 17:43

سلام و خداقوت
روزگارتان همیشه بهار لبانتان همچون شکوفه خندان وجودتان سالیان سال در چهار راه فصلها چون سرو آراسته باد.
پیشاپیش عید و تحویل سال نو را با تمام وجود به شما تبریک می گویم.

سلام بزرگوار!
الآن دیگه نمیشه از واژه "پیشاپیش" استفاده کرد، پس عید گذشته‌تان مبارک!
امیدوارم من و سایر دوستان وبلاگی رو از دعای سر سال تحویل محروم نکرده باشید.ما جوونا به دعاهای عزیزانی مثل شما که نزد خدا ارج و قرب خاصی دارند خیلی احتیاج داریم(جداً بدون تعارف).

یاحق

یه آشنا یکشنبه 1 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 20:34 http://fellow.blogsky.com

سلام حاج امین
حال شما اخوی؟
عید نوروز و سال نو رو حسابی بهت تبریک میگم. ایشالا همیشه موفق باشی. به قول کامنت بالایی: وجودتان سالیان سال در چهار راه فصلها چون سرو آراسته باد.

حاجی خداوکیلی تازه برگشتیم با این نوای وبلاگت دوباره هواییمون نکن که کار دست خودمون میدیم ها...

بله حاج امین گاهی وقتا انسانهایی خیلی معمولی رو در اطرافمون میبینیم که حتی فکرش هم نمیتونیم بکنیم که لایق دیدار امام زمانشون اند اما در این زمونه این آدما واقعا انگشت شمارند.
ما واقعا چندتا مسلمون واقعی میشناسیم؟

حاجی دیگه دارم مطمئن میشم که واقعا پارتی بازی درکاره ها...
تو رو خدا واسه ما هم دعا کن... چشم ما هم دعا میکنیم.
یاعلی

سلام بر آشنای گل و گلاب!
رسیدن بخیر مسافر کربلا! خوش گذشت؟(عجب سوالی پرسیدم، مگه میشه بد گذشته باشه!) من که واقعاً حسابی شارژ شدم.
این نوا روی دل من هم اسکی میره! می‌خوام عوضش کنم، به جاش یه مداحی رو که خیلی دوستش دارم و مدام در اتوبوس پخش می‌کردیمش، بذارم.فقط ممکنه کمی به دلیل مسائل فنی طول بکشه!

شما هم ما رو از دعای خیر فراموش نکن.
یاحق

ع.ر.وطن دوست دوشنبه 2 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 05:14

سلام!

حاجی عیدت مبارک!
ظاهرا نیومده رفتی زیارت اقا!
انشا...ا برای اومدن ما هم دعا کنی که اقا بطلبه!

اره! بابا! انتظار داشتم یک بارش رو برداری حداقل!
حالا دوباره زنگ میزنم!

یا علی

سلام شوالیه!

عید شما هم مبارک.صد سال به این سالها و از این حرف‌ها!

من کلاً کمی "بد موبایل" هستم، شما زیاد سخت نگیر.اصولاً از موبایل زیاد خوشم نمی‌یاد و تا جای ممکن سعی می‌کنم از خودم دور نگهش دارم.البته تاثیر امواج هم بی‌تاثیر نیست.کم سعادتی ماست که صدای گرمت رو نشنیدیم(چه نون سنگکی!)
من که ازت شماره ندارم وگرنه وظیفه من بود تماس بگیرم.

قربان آقا!

یاعلی

هدی دوشنبه 2 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 18:21 http://elmoservat.blogfa.com

سلام آقای امین
زیارتتون قبول درگاه حق...
سال نو بر شما مبارک
ان شاءالله سال پر خیر و برکتی براتون باشه ...
ممنونم بابت دعاهای نابتون..
یا حق

سلام از ماست

ممنونم از لطف‌تون

در پناه حق

سهیل دوشنبه 2 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 21:33 http://daypic.blogfa.com

سلام.

سلام بر رفیق عزیزو گل و گلاب خودم... بماند که تازگیها یه قاشق بد قول شدی ...ولی باز ما دوست داریم .

آقا رسیدن به خیر ... خوب هی میرید پیش امام رضا (علیه السلام ) و ما اینجا هی میگیم وای حسرتا...

دعا که کردی...

آقا ببینیمت... مسجد هم که دیگه پیدات نمیشه ... هیئت هم که تعطیله... یکاری نکن که از پنجره اینطوری بیام پیشتا... بیااااااااااام ...

هواس ندارم که .... آقا سال نو مبارک .... درسته جماه اش خیلی کلیشه ای شده ولی خب برای سالی یکبار فکر نکنم عیبی داشته باشه .

[ کد یک سبد گل رز ] ... ببینم قدرت تجسمت چقدره ...

التماس دعا.

یاعلی.

و علیکم السلام
چه بد قولی؟
حالا خوبه دو هفته پیش اونجا بودی‌ها! ولی جداً سال تحویل اونجا بودن یک چیز دیگه هست.
دعا؟ در حد المپیک، در بهترین لحظات!
امشب انشاالله می‌بینمت

راستی، باز هم سال نو مبارک، راست میگی، برای یکبار در سال بی نمک نمیشه هر چند من اول هر سال تحصیلی هم به دوستان اینو میگم!

یاعلی

فاطمه سه‌شنبه 3 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 11:51 http://ghazal2005a.persianblog.ir

سلام

زیارتتون قبول باشه ... خوب شد که روی اون شرط خط کشیدید . گفتم که از سید اولاد پیغمبر واقعا بعید بود ...

ان شا الله سال بسیار خوبی براتون رقم خورده باشه و با همت خودتون خوب تر هم شود.

روزگارت باد شیرین ! شاد باش

سلام

ممنون، انشاالله شما هم هر چه سریع‌تر شرف حضور پیدا کنید.
راستش از اول هم قصد شرط گذاشتن نبود، اشتباه لپی شده بود!

ممنون از حضورتون
یاحق

مادامین چهارشنبه 4 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 01:15 http://madamin82.blogfa.com

سلام
سال نو مبارک
اگر هنوز هم مشهد هستید سلام مارا هم برسانید..انشالله زیازتتون قبول باشه..و برای مان طلب خیر و مغفرت کنید

د پنج‌شنبه 5 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 19:32

سلام
حتماً یادتون هست که یک سری تفسیر از آقای انصاری پیشنهاد کردید که جایی آپلود کنید؛ میشه لطف کنید و یک فایلشو اگه میشه و حجمش زیاد نیست فعلاً آپلود کنید؟ اگر هم که بخشی از تفاسیر بشه که چه بهتر.
ممنونم.

سلام
بله، تا چند لحظه دیگر...

[ بدون نام ] جمعه 6 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 14:07

سلام دوست عزیز ، وبلاگ خوبی دارید ، خوشحال می شم به منم یه سر بزنید :
www.truelove12.blogfa.com

[ بدون نام ] جمعه 6 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 15:22

سلام.
1.خیلی ممنونم.
2.حرم آقا که بودم، 2و3 باری نشستم و به سخنرانی هایی که میکردن گوش دادم، همون طوری که شمام دیدید جمعیت خیلی زیادی از 29 ام تا 2ام در حرم مطهر حضور داشتند. از مضمون سخنرانی ها گرفته تا مثال ها و نتیجه گیری کردن ها و استدلال ها.... برای همه شون کلی حرص خوردم که آخه وقتی جمعیت به این زیادی اینجا حضور دارند حیف نیست واقعاً؟ اون موقع به طور شفاف نمیدونستم چی باید گفت فقط احساس میکردم حرفهایی که زده میشه در شان زمان و مکان نیست. حالا که این فایل را شنیدم خیلی بهتر میفهمم اگر چه تیپ صحبت هایی میشد بهتر بود، هر چند همیشه وقتی اظهار نظر میکنم توی دلم ناراضیم چون صلاحیتش را در خودم نمیبینم ولی واقعاً حیفه!
اگر شنیده باشید در سخنرانی آقای نقویان قبل از دعای کمیل(خیلی شرمندم ولی واقعاً فاجعه بود) گفتن: من حرف های گل و بلبل هم بلدم بزنم ولی این حرفایی که میزنم نیاز ماست....
حالا که این فایل را شنیدم دیگه مطمئنم که حرف های گل و بلبل هم میتونه خیلی انگیزه بده، راهگشا و اصولی باشه، خیلی بهتر و اساسی تر!
3.خیلی مشتاق شدم بقیه گام های موفقیت در قرآن را ببینم چطور دسته بندی کردن.
حجم فایل زیاد بود ولی بالاخره 2و3 ساعته دانلود میشه.
مجدداً تشکر میکنم.
(اگر صلاح میدونید کامنت را حذف کنید. اینجا نه میلی در کار هست نه امکان ارسال نظر در حالتی غیر از عمومی)

سلام از ماست

خواهش می‌کنم، به حساب ما هم داره ثواب ریخته میشه پس من باید از شما تشکر کنم!☺☻☺☻
راستش از شانس خوب من، بنده فقط یک سخنرانی در حرم حضور داشتم و اون هم سخنرانی قبل از دعای ندبه آقای پناهیان بود که انصافاً با موضوع "شکر" سخنرانی خوبی بود.اون هم منی که با مداح جماعت و سخنران جماعت یه مشکل اساسی دارم!:):):)

همیشه به دوستانم گفتم متاسفانه ما سی سال از دنیا عقب هستیم و آقایون روحانی سی سال از ما عقب هستند! (مطمئناً نه همه شون ولی تقریباً اکثریت قاطع شون!)

برای چی کامنت رو حذف کنم؟! ممنون از حضورتون
یاعلی

شافی شنبه 7 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 05:27 http://hovalshafi.persianblog.ir

سلام
اعتراف میکنم نخوندم متنتون رو !!!
طولانیه و گویا نیاز به تمرکز داره.که من الان ندارمش!
ان شا الله بعدا اگر عمری بود مزاحم میشم.
فقط این جمله من رو میخکوب کرد: این که کربلا میخواستین برید...
برای من دعا کنید...دعا کنید...قرار بود ۱۴ فروردین برم...ولی .به مشکل خورده سفرم...دعا کنید بذاره برم ببینمش.....دارم دق میکنم...

سلامت باشید و موفق
بر حق و با حق

سلام از ماست
خیلی دوست داشتم کربلا برم ولی منظورم کربلای ایران(مناطق جنگی جنوب) بود.البته اونجا هم دست کمی از کربلای واقعی نداره...

براتون دعا می‌کنم که مقدمات سفرتون جور بشه و موانع برداشته بشه.اگه طلبیده شده باشید (واقعاْ هر کسی رو به کربلا راه "نمی‌دند"، با امام رضا(ع) فرق میکنه!) مطمئن باشید کارتون درست میشه، من اینو به عینه توی سفر عمره درک کردم.

یاعلی

سحر شنبه 7 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 19:08 http:////http://donyayejvooni.javanblog.com/

سلام چه اسم جالبی ...چه مطلب قشنگی بودش ..مرسی..راستی اگه خواستین تبادل لینک کنیم..منو با اسم دنیای جوانی لینک کنین ..بعدش به منم بگو تا لینک کنم..

سلام
خواهش می‌کنم!

شافی یکشنبه 8 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 10:58 http://hovalshafi.persianblog.ir

سلام بر شما
توفیق شد خوندم...واقعا جالب بود.ممنونم...
مشغول خوندن کتاب ازادی معنوی استاد مطهریم اگه خدا قبول کنه
بیان شما رو با روش دیگه ای مطرح کرده ومضمون هر دو یکیست:
.""..اسلام برای عده ای د رمفاتیح و زاد المعاد خلاصه شده..""
همینه که روایته انگار وقتی اقا میان خیلیا اقا رو ببینن میشناسنشون..فقط در غیبت نمیدونستن که ایشون وجود مقدس بقیه الله هستندو
ان شاالله ما جوونهای امروز یاوران فردای ایشون باشیم ..
بنده که از این نظر تعطیلم...ولی خوب!!ارزو بر جوانان عیب نیست...
کربلای ایران بودم هفته ی پیش..برای منتظر واقعی شدن باید اونجا رو دید...
سلامت باشید و موفق
بر حق و با حق

سلام علیکم!
خدا بر توفیقات شما بیفزاید!

پس افکار شهید مطهری هم به ما رفته :):):):)
من هم مانند شما احساس می‌کنم واقعاً توی این زمینه تعطیلم، ولی خب، توفیق رو هم باید از ایشون بخواهیم.

برقرار باشید و سبز

یاعلی

شافی یکشنبه 8 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 11:13 http://hovalshafi.persianblog.ir

لینکتون میکنم با اجازه
و یک جمله که نظر بندست:
ممکنه هر کسی رو کربلا راه بدن...ولی مطمئنا هر کسی رو کربلایی نمیکنن...
سلامت باشید

ممنون
پس وضع ما باید خیلی خراب باشه که حتی راه‌مون هم ندادند(تا این لحظه که دارم تایپ می‌کنم!)
☺☻☺☻☺☻

یامجیر

شافی دوشنبه 9 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 21:37 http://hovalshafi.persianblog.ir

نه این چه حرفیه...!!
==
ممنون که گفتید رنگ غیروزه ای بلاگم!!راستش من این رنگ رو انتخاب نکردم .نمیدونم چرا این رنگی میبینید.
یک بار دیگه هم چنین مشکلی پیش اومده بود که یکی از دوستان لطف کردن ندا دادند بهم!
دوستان با چه عذاب الیمی پس تا حالا میخودند متن اخرم رو!!سلامت باشید و موفق
بر حق و با حق

سلام
هنوز هم برای من همون طوریه، تازه تمام پست‌هاتون این طوریه، نه فقط آخری!☺☻☺☻

شافی سه‌شنبه 10 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 02:06 http://hovalshafi.persianblog.ir

!!!!
نمیدونم...جسارتا مشکل از شماست!!
با IE باز میکنید؟؟
یا فایرفاکس و اپرا فک کنم این مشکل وجود داره...یعنی دفعه قبل که این طوری بوده!

سلام
مگه این IE هنوز زنده هست؟!!!
من با فایرفاکس کار می کنم، ولی تا حالا ندیده بودم با فایرفاکس رنگ فونت عوض بشه، البته مهم نیست، اینجا ایرانه و این چیزها طبیعیه!

یاعلی

پرنیا سه‌شنبه 31 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 13:20

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد