الهی... گاهی... نگاهی

"ای پیامبر! همانا ما نگاه منتظرت را به آسمان می‌بینیم..." (بقره-144)

الهی... گاهی... نگاهی

"ای پیامبر! همانا ما نگاه منتظرت را به آسمان می‌بینیم..." (بقره-144)

۵۸- نمی‌دانم چه می‌خواهم بگویم...

جوان امروز از شهادت چه می‌فهمد؟! با نام شهات چه چیزی به ذهنش خطور می‌کند؟ آیا اول به کربلا می‌رود و به سعادت بعد از مرگ می‌اندیشد یا در پشت مرگ می‌ایستد و به تلخی‌ها و سختی‌های راه شهادت می‌اندیشد؟ به راستی اگر ما زمان آغاز جنگ بودیم همین کاری را می‌کردیم که شهدا کردند؟ آنچه به ذهن من میرسد این است؛ کسی که شهادت را انتخاب می‌کند آنچه را ما تلخی و سختی میدانیم برای خود "احلی من عسل" می‌داند. اما جوان امروزی که ما می‌شناسیم آیا این راه را طی کرده است  یا نه؟ آیا او نیز به شهادت با عشق و به امید "عند ربهم یرزقون" می نگرد یا نه؟ در جواب این سوال فکر می‌کنم که همانگونه که در تاریخ هم ثابت شده است، تعداد کسانی که واقعاً به این مقام در جامعه‌ای رسیده‌اند، نسبت به جمعیت‌شان کم بوده‌اند و احساس من به جامعه کنونی خودم نیز این گونه است؛ که جوانانی که به معنی واقعی کلمه عاشق شهادت باشند و هر آنچه در این راه است به جان بخرند و آنرا نه درد بلکه عشق‌بازی با حضرت حق بدانند شاید زیاد نباشد. جوان امروز از شهادت هر آنچه باید بداند می‌داند،زیاد گفته‌اند و زیاد شنیده‌ایم؛ اما واحسرتا که بسیاری چون من به آنچه می‌دانند ایمان ندارند؛ شهادت را درست می‌دانیم اما درست نمی‌فهمیم. دوران ما دورانی است که با انواع وساوس مادی، دل ‌فریب می‌خورد و با آنکه بسیاری  بر کارهای نیک می‌کوشند، اما آلوده شدن آنها با نیت‌های مادی دیگر اجازه نمی‌دهد که سیر و سلوک رسیدن به مقام شهادت طی شود. دل در گرو حب دنیا می‌ماند و نمی تواند زندگی و سختی‌های آن را بفهمد پس نمی‌فهمد که هر آنچه فکر می‌کند سختی است، در واقع "احلی من عسل" است و به راز زیستن که شهادت است پی نمی‌برد. دید ما به شهادت همیشه در حد یک معنای گنگ می ماند و نمی‌فهمیم که الذین قتلوا فی سبیل الله، فی سبیل الله قتال کردند. بسیاری از جوانان امروز دوستدار شهادتند ولی در راه خدا جهاد نمی‌کنند، چون شهادت را نمی‌فهمند.

بگذریم، خسته شدم از این همه بحث و گفتگو که هیچ ثمری به جز به رخ کشیدن منیت‌ها در پی ندارد. نمی‌دانم از این صحبت‌ها حاصلی برداشتید یا نه، اما برای تبرک و برکت ، این کلام را به این سخن خدا ختم می‌کنم که ختم کلام است:" ای کسانیکه ایمان آورده‌اید، شما را به یک چیز موعظه می‌کنم، آنکه برای خدا قیام کنید، یکی یکی یا دو تا دو تا..."

مجتبی نژادلباف

نوروزتان پیروز


و اما چند تا سوغاتی از سفر نور:


نظرات 14 + ارسال نظر
داود سه‌شنبه 2 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 13:56 http://yaran1388.blogsky.com/

سلام امین جان
حالت چطوره سید عزیز؟ سال نو مبارک...
با این عکسا پاک هوایی مون کردی!
امین جان غصه نخور...مطمئن باش شما جوونای این دیار آب پیدا کنید شناگرهای ماهری هستید...غصه رو جاماندگانی مثل من باید بخوریم که شنا بلد نبودیم و از آب بیرون انداختنمون...
التماس دعا دلاور
یا علی

سلام بر سرور گرامی!
ممنون، انشاالله سال پرباری برای شما و خانواده گرامی باشه
جداً؟ فکر کنم عکاس خوبی بشم!

نمیدونم، شاید باید (خدایی نکرده) شرایط واقعی پیش بیاد تا عیار هم نسلان ما معلوم بشه، نسل شما از این آزمون سرافزار بیرون اومد...

برقرار باشید
یاحق

شافی سه‌شنبه 2 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 16:12 http://hovalshafi.persianblog.ir

سلام زائر
شما هم بهشت بودی امسال؟ارودند کنارو فکه....دستت درد نکنه
عکسات دیوانه کرد مارا...
تقبل الله سید
نتونستم بلاگتو باز کنم بارها
برای همینه دیر شد سرزدنم بهت
نمیدونم مشکل از منه که نمیتونم باز کنم یا قالبت
علی ای حال
سال نو مبارک
گرچه دل و دماغی نمونده برای شیعیان....

سلام و رحمت خدا
چه بهشتی هم بود... با اینکه 4 ساله دارم میرم ولی هر دفعه همون حال و هوای اولیه رو دارم...
نمی‌دونم مششکل چیه، عکس‌ها هم اندازه‌اش میزونه، معمولاً وقتی عکس از کادر بیرون بزنه این اتفاق میفته

من چشمم روشنه، به هر حال هر انقلابی خون می‌خواد...

یاحق

شافی سه‌شنبه 2 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 16:15 http://hovalshafi.persianblog.ir

سید عکسات دیوانه کرد جدا ما رو
خداخیرت بدهتابلو ها هم عالی بود...
راستی اخوی...
از اون گل زرد کوچیکی که تو فکه عکس گرفتی منهم گرفتم
گل و سیم خاردار

سلام مجدد
جداً؟ آقا من تقریباً 150 عکس گرفتم، اگه خواستی بگو تا برات بفرستم (البته نه همه رو)

ع.ر.وطن دوست پنج‌شنبه 4 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 03:18 http://123tamam.blogsky.com

سلاام!

چطوری سید!؟
دوباره رفتی از اونجاهیی مه دوست دارم از شدت حسادت بزنمت! :))
فقط بخاطر سیادت و اون معرفتته که ساکتم! :)

عیدت مبارک!
خوبی؟

اقا! عکاس هم بودی؟! رو نکرده بودی!!
خوش به حالت!میدونم که به یادم بودی! ممنونتم! :)

قربونت!
یا علی

سلام علیرضا
شما بهتری؟!
بابا شما که خودت بچه اونجایی

انشاالله شما هم سال بسیار خوبی داشته باشی
فکر کنم اونجا خیلی حال و هوای عید نداشته باشه، درسته؟!

نیمه تیر...!

یاعلی

یه آشنا پنج‌شنبه 4 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 15:35

به به! دلمان غش رفت! نزدیک بود هلاک شویم...
ببینم خودت پس کجایی؟ نمی بینمت!
راستی سلام
و تبریک و بازم تبریک.
خیلی برام خاطرات زنده کردی برادر. دمت گرم سید.
راستی منظور از ؛شاید آخرین بارم باشد؛ چیست؟
مگر خبریه؟

امین جان این روزها فهم شهادت به اون معنای قدیمی بسیار مشکل است. نمیشود و نمی توان فهمید که چرا؟ آخر برای چه؟ جان را برکف بگیری و بتازی...

دعا کن برایم.

سلام
تا باد چنین بادا!
دعا می‌کنم کنکور خوبی بدی و سال دیگه باز هم دانشجویی بری

گفتم شاید! علتش رو به طور مختصر توی کامنت‌های قبلی توضیح دادم
همین طوره...واقعاً همینی هست که میگی

یاعلی

شافی جمعه 5 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 20:50 http://hovalshafi.blogfa.com

سلام مهندس
۱-عکس های اینجا رو که سیو میکنم!!!!
۲-عکس از فکه و هویزه اگر داری میخوام اخوی!!
۳-من سنگرم رو اوردم بلاگفا
اگه زحمتی نیست ادرسمم رو تصحیح بفرمایید!!

یاعلی

و علیکم السلام

1- قابل شما رو نداره!
2- الآن که شهرستانم و دارم از اینترنت لاک پشتی همراه اول استفاده می‌کنم! انشاالله تهران که اومدم می‌فرستم
3- عجب تاکتیکی! به روی چشم

علی یارت

هدی جمعه 5 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 21:07 http://elmoservat.blogfa.com

سلام آقا سید
سال نوتون مبارک
در مورد چه چیزی هم نوشتین "شهادت"...
واقعا شهادت سعادت میخواد
سعادتی که باید با کارهامون و اعمالمون برای خودمون پیش بیاریم...
این واقعا سخته ..مبارزه با نفس باید کنیم.
...
امیدوارم مارو در سفر نور دعا کرده باشین.

یا علی

س.ح شنبه 6 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 00:03

سلاام
زیارت قبول
هنوز قسمت نشده که برم

التماس دعا خیلی زیاد
یا علی

سلام

ممنون، کمی همت مضاعف می‌خواد! انشاالله قسمت‌تون بشه و از دستش ندید

دو تا بیشتر!

یاحق

M.M یکشنبه 7 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 01:28

سلام خوبید سال نوتون مبارک
تنشالله سال خوبی داشته باشید
سرشار از پرزنتهای بسیار
در مورد این نوشته هیچی نمی گم
دیگه حوصله حرف زدن ندارم
حوصله بحث هم هیچ
تنها حرف
که اون هم نباشه بهتر هست
ما رو هم دعا کنید

سلام
و همچنین شما، پرزنت رو که خیلی دوست دارم!

خیلی جدی نگیرید!

برقرار باشید

مهرگان یکشنبه 7 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 22:05 http://bandarmehr.blogfa.com/

سلام
زیارت قبول حاج آقا


سلام
خیلی متشکر
حالا چرا میزنید؟!!!

پریسا دوشنبه 8 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 22:07 http://vahhm.blogfa.com

سلام
من هم امسال برای اولین بار بود که می رفتم...
فوق العاده بود.مخصوصا شب آخر...شلمچه
زیارت قبول

سلام
میدونستید اون فضا اعتیاد آوره؟!!!
شب و شلمچه...

همچنین برای شما
یاعلی

روزهای جانبازی سه‌شنبه 9 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 17:37 http://mighat61.blogfa.com

سلام بر اقا سید بزرگوار
خوشا به سعادتتان
جاده مانده است و من و این سر باقی مانده
رمقی نیست در این پیکر باقی مانده

نخل ها بی سر و شط از گل و باران خالی
هیچ کس نیست در این سنگر باقی مانده

توئی آن آتش سوزنده ی خاموش شده
منم این سردی خاکستر باقی مانده

گرچه دست و دل و چشمم همه آوار شده است
باز شرمنده ام از این سر باقی مانده

روزو شب گرم عزاداری شب بوهاییم
من و این باغچه ی پرپر باقی مانده

شعر طولانی فریاد تو کوتاه شده است
در همین اسب و همین خنجر باقی مانده

پیش کش باد به یک رنگی ات ای پاک ترین
آخرین بیت در این دفتر باقی مانده

تا ابد مردترین باش و علمدار بمان
با توام ای یل نام آور باقی مانده

سلام بر جانباز بزرگوار ما!
دست‌تون درد نکنه، شعر خیلی زیبایی بود؛ این بیتش رو دوست دارم:
گرچه دست و دل و چشمم همه آوار شده است
باز شرمنده ام از این سر باقی مانده

دعا بفرمائید

سید جمعه 12 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 14:41 http://bidmajnoon.blogsky.com/

سلام...

زیارت قبول...
سال پر بار...
توام با فرج یار (عج)

یاعلی

صبح نزدیک است و ...

و علیکم السلام پسرعموی گرام ما!

قربون شما، انشاالله سال پر باری داشته باشی

صبح خیلی نزدیکه...

سعید شنبه 20 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 22:04

سلام سید سال نو مبارک یه سوال داشتم فرض کنید شما فرزند سفیر ایران در کانادا بودید و در کانادا به دنیا می‌آمدید آیا بازهم اینقدر عاشق شهادت میشدید؟من فکر میکنم این محیط اطراف ما هست که شخصیت ما را میسازد.محیط شامل خانه و خانواده دوستان جامعه مدرسه دانشگاه فیلم کتاب داستان روایات،تجربیات خود شخص فرهنگ مردم و کشور است
شما به شدت معتقد هستید که باید در راه خدا بکشید و کشته شوید و من قسم میخورم اگر در محیط دیگری رشد کرده بودید اصلا این اعتقاد را نداشتید.
یک سوال دیگر تا به حال شده یک فتنه گر را در راه خدا کشته باشید؟در جریان هستید که تعداد زیادی از فتنه گران که از سر دلخوشی و سوسول بازی و همجنسگرایی به خیابان میآیند و فریاد الکی میزنند به دست شهادت طلبانی مثل شما کشته میشوند؟
خواستم ببینم شما تا به حال به چنین فیضی نائل آمده اید یا خیر؟
موفق باشی سید دیدار به قیامت و ببینیم در روز آخر من شرمنده ام و تو روسفید یا برعکس

سلام دوست من
راستش با دیدن کامنت شما کمی جا خوردم، شاید دیگه این ورا سر نزنی و پاسخ منو نخونی...به هر حال!
کمی بهت حق میدم ولی زود قضاوت کردی (چیزی که من خیلی ازش می ترسم)، طی این همه سال که از زمان جنگ گذشته مفهوم خیلی واژه‌ها عوض شده و به نظرم مظلوم‌ترین‌شون واژه‌های "شهادت" و "شهید" هست. آدم واقعاً غصه میخوره وقتی میبینه که این واژه ها چه بودند و الآن به چه تبدیل شدند... همین بس که شما با خوندن این متن که اشاره به مفهوم اصیل شهادت داشت(نه این چیزی که شما برداشت کردی) به طور طبیعی به ذهنت خطور کرد که من هم لابد یک بسیجی چماق بدست هستم که به قصد قربه الی الله به مردم معترض حمله می‌کنم!!!
شاید تا چهار سال قبل (که برای اولین بار به اردوی راهیان نور رفتم) من هم از این واژه‌ها چیزی غیر از برداشت تو نداشتم ولی اون سال نقطه عطفی در زندگی من بود...
دوستانی که منو بیشتر میشناسند(حقیقی و مجازی) و با نظرات و عقاید من آشنا هستند، میدونند که فضای فکری من 180 درجه متفاوت با چیزی هست که شما برداشت کردی.
به هر حال، من از دست شما ناراحت نیستم ولی امیدوارم توی زندگی هیچ وقت قضاوت عجولانه نکنی...
بهترین‌ها رو برات آرزو می‌کنم

یاحق

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد