اَعِنّی بِالْبُکآءِ عَلی نَفْسی
فَقَدْ اَفْنَیتُ بِالتَّسْویفِ وَالاْمالِ
یاریام ده به گریه کردن
بر خویشتن، زیرا که من عمرم را به امروز و فردا کردن و آرزوها
عُمْری وَقَدْ نَزَلْتُ مَنْزِلَةَ
الاْیسینَ مِنْ خَیری فَمَنْ یکوُنُ اَسْوَءَ حالاً
گذراندم و درآمدهام در
جایگاه ناامیدان از خیر خودم، پس کیست که بدحالتر از من باشد
مِنّی اِنْ اَنَا نُقِلْتُ عَلی
مِثْلِ حالی اِلی قَبْری لَمْ اُمَهِّدْهُ لِرَقْدَتی وَلَمْ
اگر من بر این حال بهسوی
قبرم منتقل گردم زیرا که آماده اش نکردهام برای خوابیدنم
اَفْرُشْهُ بِالْعَمَلِ الصّالِحِ
لِضَجْعَتی وَمالی لا اَبْکی وَلا اَدْری اِلی ما
و فرش نکردهام آنرا به
عمل صالح برای آرمیدنم و چرا گریه نکنم در صورتی که نمیدانم به چه سرنوشتی
یکوُنُ مَصیری وَاَری
نَفْسی تُخادِعُنی وَاَیامی تُخاتِلُنی وَقَدْ
دچار گردم؟ من نفس خود را
چنان بینم که با من نیرنگ زند و روزگارم را که مرا بفریبد
خَفَقَتْ عِنْدَ رَاْسی
اَجْنِحَه الْمَوْتِ فَمالی لا اَبْکی اَبْکی لِخُروُجِ
در حالی که مرگ بالهای
خود را بر سرم گسترده پس چرا گریه نکنم؟ گریه میکنم برای جان دادنم
نَفْسی اَبْکی لِظُلْمَةِ
قَبْری اَبْکی لِضیقِ لَحَدی اَبْکی لِسُؤالِ مُنْکَر
گریه میکنم برای تاریکی
قبرم، گریه میکنم برای تنگی لحدم، گریه میکنم برای سوال نکیر
وَنَکیر اِیای اَبْکی
لِخُروُجی مِنْ قَبْری عُرْیاناً ذَلیلاً حامِلاً ثِقْلی
و منکر از من، گریه میکنم
برای بیرون آمدنم از قبر برهنه و خوار که بار سنگینم را
عَلی ظَهْری اَنْظُرُ مَرَّةً
عَنْ یمینی وَاُخْری عَنْ شِمالی اِذِ الْخَلائِقُ
به پشتم بار کرده. یکبار
از طرف راستم بنگرم و بار دیگر از طرف چپ و هریک از خلایق را
فی شَاْن غَیرِ شَاْنی لِکُلِّ
امْرِئ مِنْهُمْ یوْمَئِذ شَاْنٌ یغْنیهِ وُجوُهٌ
در کاری غیر از کار خود
ببینم. برای هر یک از آنها در آن روز کاری است که به خود مشغولش دارد چهرههایی
یوْمَئِذ مُسْفِرَةٌ ضاحِکَةٌ
مُسْتَبْشِرَةٌ وَوُجوُهٌ یوْمَئِذ عَلَیها غَبَرَةٌ
در آن روز گشاده و خندان
و شادمانند و چهرههایی در آن روز غبارآلود است و سیاهی و خواری آنها را
تَرْهَقُها قَتَرَةٌ وَذِلَّه سَیدی
عَلَیکَ مُعَوَّلی وَمُعْتَمَدی وَرَجائی
فراگرفته ای آقای من بر
تو است تکیه و اعتماد و امید
وَتَوَکُّلی وَبِرَحْمَتِکَ
تَعَلُّقی
و توکلم و به رحمت تو
آویختهام
پ.ن: تیک...تیک...تیک...موعد وداع با مهمانی نزدیکه... وظیفهتون فراموش نشه!
چقدر خوبه که یکی از خوبان روزگار وبلاگی داره که اگه دلت تنگه مرامش شد، بری یه سری بزنی اونجا!
سلام رفیق
خجالت زده میکنی
جای آقای افشار خالی: تنگه....>تنگِ!
سلام بر مهندس گرام!
خوبی ان شا الله اخوی
التماس دعای فرج در این یکی دوشب باقی مانده دارم از محضرت رفیق
سلام و رحمت خدا
ممنون،انشاالله شما هم خوب باشید
من دهم همین طور...
سلام
مثل همیشه مطلب فوق العاده ای بود
مطلب فوق العاده از نظر من اونیه که حتی لحظه ای باعث فکر کردن بشه.
یه گله هم از یکی از دوستاتون دارم
نظر منو میزاره تو وبلاگش ولی آدرس وبلاگ منو پاک می کنه
دلش نمیاد کسی بره وبلاگمو ببینه!!!!!!!!
سلام
قابل شما رو نداشت!
خیلی خوشحال میشم که اگه واقعاً این طور بوده باشه چرا که از اول تنها هدفم از وبلاگنویسی همین بوده
جداً این امکانات رو مدیر داره؟! توی بلاگ اسکای که از این خبرا نیست!
برقرار باشید
پ.ن: نمیدونم چرا جدیداً توی برخی وبلاگهای بلاگفا از جمله وبلاگ شما کد امنیتی رو نمیتونم ببینم و در نتیجه امکان گذاشتن نظر نیست! به مرورگر هم ربطی نداره!
سلام آقا سید
خدا خیرتون بوده...این پستتون خیلی بار معنوی برام داشت خیلی به دلم نشست...
واقعا حیف این روزها و شب های معنوی که داره تموم میشه ..خدا کنه توشه ای برای روزهای سختی مون برداشته باشیم...
التماس دعا
سلام
وقتی دل آدم پذیرش داشته باشه معلومه که بهش میچسبه! انشاالله اثر این معنویت ماه مبارک تا سال آینده ادامه داشته باشه
وظیفه است
یاحق
سلاام
باز ماه رمضون داره تموم میشه این حس مخلوط اومده سراغ من..
روز عید که دارین میرین عیدی بگیرین یادتون نره واسه ما هم دعا...
خیلی محتاجیم
یا علی
سلام
خیلی زود گذشت امسال...مثل عمر
من فراموش نمیکنم،شما هم فراموش نکنید
علی یارمون
سلام و خدا قوت
الهی ما ذا وجد من فقدک و ما الذی فقد من وجدک معبودا! هر که تو را گم کرد، چه یافت؟ و آن کس که تو را یافت، چه گم کرده است؟ و تو ای دوست اگر جرعه ای از سبوی محبت محبوب چشیده یا حکایتی از آتش عشق معبود شنیده باشی، نیک بر این حقیقت واقف خواهی شد.
حلول عید سعید فطر بر شما مبارکباد.
خداوند دعای روزه داران واقعی را در حق همه ی ما مستجاب بفرماید.
سلام حاجی
مثل همیشه به ما لطف داری
همینکه یک جانباز که نزد خدا خیلی ارج و قرب داره دعامون میکنه کلی باعث شادی و نشاطه...
یاعلی