الهی... گاهی... نگاهی

"ای پیامبر! همانا ما نگاه منتظرت را به آسمان می‌بینیم..." (بقره-144)

الهی... گاهی... نگاهی

"ای پیامبر! همانا ما نگاه منتظرت را به آسمان می‌بینیم..." (بقره-144)

85- اختلاس!

توی این روزهای بارانی اخیر منتظر تاکسی موندن واقعا خیلی سخته مخصوصا وقتی راننده ها هم بی انصافی به خرج داده و از جابجایی مسافر به صورت عادی خودداری کنند. این اتفاق برای ما رخ داد و راننده خط بی توجه به صف مسافران که منتظر ماشین بودند کنار خیابون داد میزد : "دربـــــــــــــــــست " . نگاه معنی دار و اعتراض های گاه و بی گاه مسافران هم راننده رو کلافه کرده بود و هم ما رو، به خاطر همین من و یک خانم و دو آقای دیگه با همدیگه ماشین رو با کرایه 6000 تومن دربست گرفتیم که برای هر مسافر نفری 1500 تومن میافتاد درحالی که کرایه خط فقط 550 تومن بود. به هر ترتیب سوار تاکسی شدیم و راننده شروع کرد از مشکلات ماشین و گیر نیومدن لاستیک و بنزین آزاد زدن صحبت کردن و به اصطلاح همون جلسه که پیش تر شرح دادم شروع شد.

کنار راننده مرد جوانی نشسته بود که انگار از خیس شدن زیر بارون دل خوشی نداشت. وقتی سخنرانی راننده درباره مشکلات بنیادی مملکت شروع شد خیلی سریع خودش رو وارد بحث کرد که بهتره ادامه بحث رو به صورت یه گفتگوی دو طرفه دنبال کنیم :

راننده تاکسی : برادر خانمم یه وام 6 میلیون تومنی میخواست بگیره مجبور شد ماشینش رو بذاره به عنوان وثیقه. بنده خدا الان خورده به مشکل دارند ماشینش رو مصادره میکنند. یه عده دزد دارند میلیارد میلیارد اختلاس میکنند کسی هم خبردار نمیشه اون وقت این جوون رو ببین چجوری سر میدوونند !

مسافر : نوش جونش !

راننده : (نگاه متعجب) نوش جون کی ؟

مسافر : نوش جون کسی که 3000 میلیارد تومن خورده

راننده : (با لحن عصبی آمیخته به تمسخر) نکنه اون بابا فامیل شما بوده ؟

مسافر : نه ! فامیل من نبوده اما یکی بوده مثل همین مردم . مثل شما! مگه این یارو از مریخ اومده اختلاس کرده ؟ یا اون مدیر بانک از اورانوس به ریاست رسیده بوده ؟

راننده : نه آقا جان اونا از ما بهترون اند. من برای یک جفت لاستیک باید 3 روز برم تعاونی اون وقت اون 3000 میلیارد تومن رو میخوره یه آبم روش !

مسافر : خب آقا جان راضی نیستِی نخر! لاستیک نخر ...

راننده : (با صدای بلند) چرا نامربوط میگی مرد حسابی؟ مجبورم بخرم ! لاستیک نخرم پس چجوری با ماشین کار کنم ؟

مسافر : وقتی شما که دستت به هیچ جا بند نیست و یه راننده عادی هستی وقتی میبینی بارندگی شده و مسافر مجبوره زود برسه به مقصد میای ماشینی که باید تو خط کار کنه رو دربست میکنی ...

راننده پرید وسط حرف طرف که : آقا راضی نبودی سوار نمیشدی !

مسافر : (با خونسردی) میبینی ؟ من الان دقیقا حال تو رو دارم وقتی داشتی لاستیک ماشین میخریدی. مرد حسابی فکر کردی ما که الان سوار ماشین تو شدیم و 3 برابر کرایه رو داریم میدیم راضی هستیم ؟ ما هم مجبوریم سوار شیم ! وقتی تو به عنوان یه شهروند عادی اینجوری سواستفاده میکنی از مدیر یه بانک که میلیاردها تومن سرمایه زیر دستشه چه انتظاری داری ؟ اون هم یکی مثل تو در مقیاس بالاتر.

راننده آچمز شده بود و سرش تو فرمون بود ...

مسافر که حالا کاملا دست بالا رو داشت با خونسردی ادامه داد : دزدی دزدیه ... البته منظورم با شما نیستا ولی خداوکیلی چنددرصد از مردم ما اون کاری که بهشون سپرده شده رو خوب انجام میدن که انتظار دارند یه مدیر بانک کارش رو خوب انجام بده ؟ منتهی وقتی اونا وجدان کاری ندارند کسی بویی نمیبره اما گندکاری یه مدیر بانک رو همه میفهمند. برادر من تو خودت رو اصلاح کن تا اون مدیر بانک جرات همچین خلافی رو نداشته باشه

راننده که گوشاش تو اون هوای سرد از شدت خجالت حسابی سرخ شده بود گفت : چی بگم والا !

من اولین نفری بودم که تو مسیر باید پیاده میشدم و طبیعتا طبق قرار اجباری با راننده باید 1500 تومن کرایه میدادم. وقتی خواستم پیاده شم یه اسکناس 2000 تومنی به راننده دادم. راننده گفت 50 تومنی دارید ؟ با تعجب گفتم بله دارم و دست کردم تو کیفم و یه سکه 50 تومنی به راننده دادم . راننده هم یک اسکناس 1000 تومنی و یک اسکناس 500 تومنی بهم برگردوند و گفت : به سلامت !

همونطور که با نگاهم تاکسی رو که تو هوای بارونی مه آلود حرکت میکرد رو دنبال میکردم چترم رو باز کردم و پولا رو تو کیفم گذاشتم ... آروم شروع کردم به قدم زدن و با خودم فکر میکردم یعنی من هم باید خودم رو اصلاح کنم ...

نظرات 10 + ارسال نظر
کاغذ و قلم پنج‌شنبه 19 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 00:02 http://penandpaper.persianblog.ir

شاید به سادگی همین مکالمه باشه اینکه کسی رو متوجه ی اشتباه کنیم اما با این حال نمی دونم چرا اغلب ترجیح می دیم که ساکت باشیم و حرفی نزنیم و همینطور انتظار بهبودی شرایط رو هم داریم.

سلام
حق با شماست... بارها خودمون گفتیم"ولش کن، چه فایده‌ای داره این بحث‌ها،فقط اعصاب خودمون رو خرد خواهیم کرد!" ولی شاید داریم اشتباه میکنیم... این قاعده خداست که شرایط عوض نمیشه مگر با همت افراد یک جامعه (ذَٰلِکَ بِأَنَّ اللَّـهَ لَمْ یَکُ مُغَیِّرًا نِّعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَىٰ قَوْمٍ حَتَّىٰ یُغَیِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ وَأَنَّ اللَّـهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ﴿الأنفال: ٥٣﴾)
ممنون از توجه‌تون

پریسا پنج‌شنبه 19 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 20:23 http://vahhm.blogfa.com

سلام...
دمش گرم...چه خوب مخالفتشو مطرح وتوجیه کرده.....
ای کاش باور می کردیم که یه دست هم صدا داره....
یاحق...

سلام
همین طوره... مصداقیه برای حدیث " کونوا دعاه للناس بغیر السنتکم". واقعاً محشره این حدیث...
حق یارتون

داود جمعه 20 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 00:08

سلام امین جان
متاسفانه همینطوره...به هر اداره ای که مراجعه میکنی بایستی زیرمیزی پول بدی تا کارت راه بیافته و جالب اینجاست که همونایی که پول میگیرن هم همیشه غر میزنند و شکوه میکنند.
از یک سفر خارجی ورزشی که برمیگشتیم خانمی که کالای قاچاق و اضافی آورده بود و ماموران ازش گرفته بودند و حسابی عصبانی شده بود همینکه از کنار بچه های جانباز ویلچری رد شد با عصبانیت گفت حالا هی انقلاب کنید هی بجنگید...این همه مملکت؟
بچه ها هاج و واج نگاهش میکردند...
خیلی دعام کن
یاحق

سلام آقای حیدری عزیز
یکی از دوستان ما هست که همیشه میگه مشکل ما ایرانی‌ها اینه که فقط بلدیم غر بزنیم و هیچ کاری برای بهتر شدن اوضاع نکنیم!
شما دو تا بیشتر حاجی!

حق یارتون

مهرگان دوشنبه 23 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 18:43 http://bandarmehr.blogfa.com/

سلام
خوب هستین آقاسید؟
عیدتون مبارک

خوب تبریکو گفتیم حالا تکلیف عیدیمون چی میشه؟؟

سلام
تشکر!!!
عید شما هم مبارک،ان شاالله که همیشه در صراط مستقیم امیرالمومنین(ع) باشید.
تکلیف عیدی؟ تشریف بیارید پست بعدی!

هدی دوشنبه 23 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 19:38 http://elmoservat.blogfa.com

سلام آقا سید
واقعا جالب بود ..تک تک ما باید در درجه ی اول خودمون رو اصلاح کنیم و به وظیفه هامون عمل کنیم...ممنونم.
آقا سید عیدتون مبارک منم مثل مهرگان خانم از شما عیدی میخوام..بهرحال باید از سادات عیدی گرفت
..
یا علی
التماس دعا

سلام
کاش یاد بگیریم اگه هر کدوم‌مون هر کجا هستیم کارمون رو درست انجام بدیم همه چیز حل خواهد شد.من که خیلی سعی میکنم این نکته رو مدنظر داشته باشم.
عیدی؟ عطف به ماسبق!(کامنت بالا!)

محتاج دعاییم
علی یارتون

س.ح دوشنبه 23 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 23:43

سلاااام
عیدتون مبارک
مصیبتی داریم اینجا سر شیرنی و عیدی دادن ها
ای بابا
راستش رو بخواین اصلا این مطلب رو نخوندم
همینجوریش این مدت دلم از همه چی و همه جا پره

یا علی

سلام
عید شما هم مبارک!
بالاخره برای عیدی یه راه حل موقتی پیدا کردم!!!
حیفه این مطلب رو نخونید! از ما گفتن

خیلی سخت نگیرید، دنیا دو روزه که یک روزش هم گذشته

کاوسی سه‌شنبه 24 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 11:22 http://mighat61.blogfa.com

سلام و عرض تبریک
عید غدیر خم، عید ولایت و امامت و عید کمال دین، سالروز اتمام نعمت و هنگامه اعلان وصایت و ولایت امیر المومنین علیه السلام بر شما و تمام شیعیان و پیروان ولایت خجسته باد. شاد باشید.

سلام و تشکر فراوان آقای کاوسی عزیز
عید شما هم بسیار مبارک

بهاره سه‌شنبه 24 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 14:17

سلام .خوبین.عیدتون مبارک.
برای ماهم دعابفرمایین.

سلام
تشکر، عید قشنگ شما هم مبارک.

هستی پنج‌شنبه 26 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 17:34

قشنگ بود - مرسی

سلام
خواهش میکنم!

م.مرتضی زاده شنبه 28 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 13:41 http://electy.persianblog.ir

آقا خیلی زیبا بود. هم حرکت اون آقا و هم نوشته شما. موفق باشید. راستی عیدتون هم مبارک.

سلام
به به! ببین کی اینجاست! چطوری همسفر جنوب ما؟!
عید شما هم مبارک
خوشحالم کردی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد