الهی... گاهی... نگاهی

"ای پیامبر! همانا ما نگاه منتظرت را به آسمان می‌بینیم..." (بقره-144)

الهی... گاهی... نگاهی

"ای پیامبر! همانا ما نگاه منتظرت را به آسمان می‌بینیم..." (بقره-144)

112- حکایت این روزها...

حکایت این روزها...

زنی از قبیله مخزوم دزدی کرد. قریشیان به خاطر موقعیت خوب اجتماعی آن زن بیم ناک شدند و می خواستند پیامبر از مجازات او چشم بپوشد. جز اسامه پسر زید، محبوب پیامبر، کسی جرئت نداشت این خواهش بیجا را با پیامبر در میان بگذارد. اسامه خواسته قریشیان درباره عفو آن زن را مطرح کرد، حضرت فرمود: «آیا در حدی از حدود خداوند پا در میانی می کنی؟» سپس برخاست و خطبه ای خواند و در آن سخنرانی فرمود: «آنانی که پیش از شما نابود شدند، مردمانی بودند که اگر فرد زورمند و توانگری دست به سرقت می زد، رهایش می کردند و اگر انسان ضعیفی سارق بود، حد را در حقش اجرا می ساختند. سوگند به خداوند! اگر فاطمه، دختر محمد نیز دست به سرقت بزند، محمد دستش را قطع خواهد کرد.» سرانجام، دست زن مخزومی بریده شد.

نظرات 4 + ارسال نظر
... جمعه 14 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 14:47

سلام

اگر مایل بودید مصداق "حکایت این روزها" را شفاف و مستند میگویید؟

... جمعه 14 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 23:28

سوال قبلی را پس میگیرم.
(البته منظور این بود که چرا حتماً دلیل حکم را داستان روایت شده در این مطلب میدانید) که در کل بگذریم....

سلام
هر جور مایلید...ولی این حکایت "این سال‌های" ماست که "این روزها" پررنگ‌تر هم شده است. دو خط که با هم زاویه میگیرند، هر چقدر جلوتر بروند بیشتر از هم فاصله میگیرند...

سید شنبه 15 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 23:14 http://bidmajnoon.blogsky.com/

سلام مومن
خوبی؟
حسابی کم پدا شدی!
گفتیم ی سلام و عرض ادبی داشته باشیم.

وظیفه!

صبح نزدیک است و ...

سلام پسرعمو
من خوبم،مثل همیشه! انشاالله شما هم خوب باشی
لطف داری مثل همیشه

وظیفه!

منتظر صبح هستیم، شب خیلی طولانی شده

کاغذ و قلم سه‌شنبه 18 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 18:14 http://penandpaper.persianblog.ir

یاد این افتادم، سنگ را بسته و سگ را رها کرده اند...
از خط کش اسلام انحراف نداشته باشیم.
...
فرارسیدن ماه رمضان مبارک
التماس دعا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد