الهی... گاهی... نگاهی

"ای پیامبر! همانا ما نگاه منتظرت را به آسمان می‌بینیم..." (بقره-144)

الهی... گاهی... نگاهی

"ای پیامبر! همانا ما نگاه منتظرت را به آسمان می‌بینیم..." (بقره-144)

۲۳- یک پست مدیریتی

می ‌شود یکی شیرینی محبتت را بچشد و سراغ کسی دیگر برود؟ می‌شود یکی با تو مأنوس باشد و دلش بیاید یک لحظه رو از تو برگرداند؟ ما را هم بگذار بین آنها که برای دوستی انتخاب کردی، دوستی‌شان را خالص کردی و شوق دیدنت را انداختی به دلشان؛ همان‌ها که به هر چه کنی، راضی‌اند؛ همان‌ها که اجازه دادی رویت را ببینند و قلبشان را از عشقت پر کردی. برای دیدار، انتخابشان کردی؛ کاری کردی همه صورتشان رو به تو باشد و دلشان از هر کس و هر چیزی جز تو خالی باشد.
ما را هم بگذار بین آنها که شادی‌شان با توست؛ همه عمرشان از ته دل، آه شوق می‌کشند و عاشقانه می‌خوانند. یاد بزرگی‌ات می‌افتند و پیشانی به خاک می‌گذارند؛ چشم‌هایشان از ذوق بندگی‌ات خواب ندارد و اشک‌هایشان از هراس روبه‌رو شدن با تو می‌ریزد.
از تو مهرت را می ‌خواهم و مهر هر که مهر تو را دارد و مهر هر کاری که مرا به تو نزدیک می‌کند. خودت را برای من محبوب‌تر از همه کن و بگذار محبتت مرا ببرد تا بهشت و شوقت نگذارد نافرمانی کنم. منت بگذار به من و بگذار نگاهت کنم...  

صحیفه سجادیه، ترجمه فاطمه شهیدی

*****

سلام، جدیداً به نوشته‌های  مدیریتی علاقه خاصی پیدا کردم. این مدیریت هم توی ایران خیلی مظلومه! برای من جالبه که اکثر مدیران ما مدرک مهندسی دارند.مثل اینکه اعتقاد بر اینه که تا طرف مهندس نباشه مدیر از آب در نخواهد آمد و این به معنای واقعی کلمه «فاجعه» هست! چند تا از دوستانم که برای ادامه تحصیل به امریکا و اروپا رفته‌اند تعریف می‌کنند که اونجا  ارزش علوم انسانی خیلی بالاتر از علوم مهندسی هست؛ در واقع مهندسین نقش به منصه ظهور رساندن ایده‌ها و افکارهای حوزه علوم انسانی رو دارند و این دقیقاً همون چیزی هست که ما ازش غافلیم و در واقع داریم مسیر عکسش رو می‌ریم و صد البته لطمات زیادی هم از این بابت دیدیم. یک مدیر بی‌لیاقت مجموعه زیر دست خودش رو فلج میکنه و هزینه‌های زیادی رو به جامعه تحمیل میکنه...

بگذریم، این هفته پا تو کفش عزیزان مدیریتی کردم و یک پست قشنگ مدیریتی براتون انتخاب کردم؛ امیدوارم لذت ببرید:

بخش پونتیاک شرکت خودروسازی جنرال موتورز شکایتی را از یک مشتری با این مضمون دریافت کرد: «این دومین باری است که برایتان می نویسم و برای این که بار قبل پاسخی نداده اید، گلایه ای ندارم ؛ چراکه موضوع از نظر من نیز احمقانه است! به هر حال ، موضوع این است که طبق یک رسم قدیمی ، خانواده ما عادت دارد هر شب پس از شام به عنوان دسر بستنی بخورد. سالهاست که ما پس از شام رای گیری می کنیم و براساس اکثریت آرائ نوع بستنی ، انتخاب و خریداری می شود. این را هم باید بگویم که من بتازگی یک خودروی شورولت پونتیاک جدید خریده ام و با خرید این خودرو، رفت و آمدم به فروشگاه برای تهیه بستنی دچار مشکل شده است.

لطفا دقت بفرمایید! هر دفعه که برای خرید بستنی وانیلی به مغازه می روم و به خودرو بازمی گردم ، ماشین روشن نمی شود؛ اما هر بستنی دیگری که بخرم ، چنین مشکلی نخواهم داشت. خواهش می کنم درک کنید که این مساله برای من بسیار جدی و دردسرآفرین است و من هرگز قصد شوخی با شما را ندارم. می خواهم بپرسم چطور می شود پونتیاک من وقتی بستنی وانیلی می خرم ، روشن نمی شود؛ اما با هر بستنی دیگری راحت استارت می خورد؟

 مدیر شرکت به نامه دریافتی از این مشتری عجیب ، با شک و تردید برخورد کرد؛ اما از روی وظیفه و تعهد، یک مهندس را مامور بررسی مساله کرد. مهندس خبره شرکت ، شب هنگام پس از شام با مشتری قرار گذاشت. آن دو به اتفاق به بستنی فروشی رفتند. آن شب نوبت بستنی وانیلی بود. پس از خرید بستنی ، همان طور که در نامه شرح داده شد، ماشین روشن نشد!مهندس جوان و جویای راه حل ، 3 شب پیاپی دیگر نیز با صاحب خودرو وعده کرد. یک شب نوبت بستنی شکلاتی بود، ماشین روشن شد. شب بعد بستنی توت فرنگی و خودرو براحتی استارت خورد. شب سوم دوباره نوبت بستنی وانیلی شد و باز ماشین روشن نشد!

 نماینده شرکت به جای این که به فکر یافتن دلیل حساسیت داشتن خودرو به بستنی وانیلی باشد، تلاش کرد با موضوع منطقی و متفکرانه برخورد کند. او مشاهداتی را از لحظه ترک منزل مشتری تا خریدن بستنی و بازگشت به ماشین و استارت زدن برای انواع بستنی ثبت کرد. این مشاهده و ثبت اتفاق ها و مدت زمان آنها، نکته جالبی را به او نشان داد: بستنی وانیلی پرطرفدار و پرفروش است و نزدیک در مغازه در قفسه ها چیده می شود؛ اما دیگر بستنی ها داخل مغازه و دورتر از در قرار می گیرند. پس مدت زمان خروج از خودرو تا خرید بستنی و برگشتن و استارت زدن برای بستنی وانیلی کمتر از دیگر بستنی هاست.

 این مدت زمان مهندس را به تحلیل علمی موضوع راهنمایی کرد و او دریافت پدیده ای به نام قفل بخار( Vapor Lock) باعث بروز این مشکل می شود. روشن شدن خیلی زود خودرو پس از خاموش شدن ، به دلیل تراکم بخار در موتور و پیستون ها مساله اصلی شرکت ، پونتیاک و مشتری بود.

 ----------

مشتریان ما به زبانهای مختلفی سخن می گویند. ایشان از ادبیات متفاوتی برای کلام گفتن بهره می گیرند. اگر حرف مشتری را خوب گوش کنیم ، می توانیم با توجه به لحن گفتار ایشان درک فراتری از آنچه می خواهند به گوش ما برسانند، داشته باشیم.

 آیا همه حرفهای مشتریان ما باید منطقی ، اصولی و مرتبط با موضوع باشد؟ اگر مشتری چیزی می گوید که به نظر مسخره و بی ربط است ، یا شکایتی عجیب را طرح می کند، چگونه برخوردی شایسته اوست؟

یک اتفاق نادر برای یک مشتری و پیام بظاهر احمقانه او می تواند روشنگر مسیر بهترین و زبده ترین مهندسان جنرال موتورز باشد. مثال ساده ای که نقل شد، تاکید بر این موضوع دارد که مشتری بهترین راهنما و کمک ما در بهتر شدن محصول و خدمات بنگاه ماست. اگر در پی نوآوری هستیم ، باید به طور جدی سازوکار «خوب گوش دادن» و «شنیدن» صدای مشتری را طراحی کنیم. شما مشتریان خود را می شناسید؟ صدایشان به گوشتان می رسد؟

بی ربط و با ربط، حرف مشتری گوهر است.

نظرات 26 + ارسال نظر
بنت الهدی پنج‌شنبه 21 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 20:39

سلام
خیلی پست قشنگی بود بخصوص مطلب اول که چندین بار خوندم...به دلم نشست....
در مورد قسمت مدیریت باهاتون موافقم
به نظرم مدیریت یعنی: شناختن ارتباط علم ها با همدیگر و ترکیب آنها و بکار بردن بهترین روش برای اجرای کار...
البته خانم مهرگان بیشتر به این امور آگاهند

عاشق خدا باش تا معشوق خلق شوی.

سلام
ممنون از لطف تون
بله، تخصص خانم مهرگان هست!
"عاشق خدا باش تا معشوق خلق شوی." زیبا بود

مهرگان پنج‌شنبه 21 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 20:49 http://bandarmehr.blogfa.com/

سلام
خوب هستین؟
فردا دحوالارضه روزی که خداوند زمین را از کعبه گسترانید
و روز زیارت امام رضا (ع)
یادتان بود و باران گرفت دعایی به حال این بیابان کنید...

راجع به نظرتون درباره مدیریت نمیدونم چی بگم که کارمون به گیس و گیس کشی نرسه!!

(از دزد دریایی درست استفاده کردم دیگه نه؟)
الان معضل مهندس بودن مدیرهم حل شده البته نه در همه جا !!
گرایش من صنعتیه یعنی هم با بعد مدیریتی اشنایی داریم هم با بعد مهندسی و چهار سال دانشگاهمون رو در کارخونه و کارگاه سپری کردیم!! اغلب مهندسینی که خواستار ارتقا به سطوح مدیریتی هستن باید با مدیریت اشنایی داشته باشند و تحصیلاتشو کسب کنند همونطور که الان در مقطع امار مهندسینی که متقاضی تحصیل در رشته های مدیریتی هستن بالاست!!

این حکایت جالب رو قبلا باهاش دست و پنجه نرم کردیم . موفق باشید

سلام خانم مدیر!
درسته، جدیداً گرایش بچه های مهندسی برای مدیریت در مقاطع بالاتر خیلی زیاد شده ولی مسئله اینه که مدیران رده های بالا و میانی کنونی این طور نیستند و مشکل هم همینه.شاید در 10-15 سال دیگه تا حدی اوضاع بهتر بشه ولی الآن چی؟!

301040 پنج‌شنبه 21 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 21:03 http://301040.blogsky.com

فقط یه نکته ی کوچیک امین جان
می دونی که الان چندین ساله که رشد اقتصادیه چین بیش از 10 درصد بوده...
و جالب این که...
همه ی مدیران ارشدشون و رئیس جمهورهای اخیرشون مهندس هستن.
فکر می کنم توی جامعه و فرهنگ ما مهندس بودن مدیر در موفقیت و فهمش خیلی کمک می کنه (به شرط این که البته مدیریت هم بلد باشه)
اگر مدیرهای ما مهندس نبودن فکر می کنم اوضاع از این هم بدتر می شد.

سلام علیرضا
کلاً چینی ها با کل دنیا فرق می کنند!
کاملاً باهات موافقم.یک مهندس یاد میگیره برای هر چیز دنبال دلیل بگرده و اصطلاحاً دید مهندسی داشته باشه.اصلاً به نظر من هر کسی هر رشته ای رو که می خواد بعنوان تخصص انتخاب کنه اول باید یه دوره مهندسی بگذرونه بعد بره سراغ اون تخصص.این طوری خیلی در اون تخصصش موفق میشه چون دیدش به مسائل خیلی بازتر میشه.(اگه آخوندهای ما هم این کارو میکردند اوضاع دینی مملکت هم خیلی بهتر میشد!)
مشکل دیگه ما اینه که در انتخاب یک نفر برای گرفتن یک پست، روابط بیشتر از لیاقت تاثیر داره.

مهرگان پنج‌شنبه 21 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 21:32

سلام مجدد
اصلاحیه:
خط یکی مونده به آخر
در مقطع کارشناسی ارشد آمار مهندسین متقاضی رشته های مدیریتی بالارفته!!

:):):)

رمضان پنج‌شنبه 21 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 22:25 http://mighat61.blogfa.com

سلام اقا امین خدا قوت
من بعضی وقت ها در محاوره های روزانه با برخی دوستانم به انها می گویم ای کاش می شد ما تعدادی مدیر و کارشناس کاربلد از خارج، وارد می کردیم تا به ما درس مدیریت بدهند. متاسفانه در مملکت ما در بیشتر ادارات و شرکت ها و... کار بدست مدیرانی است که از پس مدیریت خانواده ی خودشان هم بر نمی ایند چه رسد به اینکه بخواهند یک نهاد بزرگ دولتی یا خصوصی را اداره کنند...

سلام آقای کاوسی عزیز!
فکر کنم این قلم رو هم بشه از چین وارد کرد!

داود جمعه 22 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 00:04 http://yaran1388.blogsky.com

سلام امین جان
در جهت تایید کامنت بالا عرض میکنم که وقتی برای مسابقات آسیایی به ژاپن رفته بودیم به دوستان میگفتم کاش به جای خرید ماشین آلات از ژاپن٬ مدیر وارد میکردیم. متاسفانه در کشور ما پاسخ خواسته های به حق و منطقی مشتری یا ارباب رجوع داده نمیشود چه رسد به خواسته های بی ربط و مسخره آنان! امیدواریم فردا که شما جوانان مدیران کشور میشوید وضعیتمان بهتر شود. انشاالله التماس دعا و خدانگهدار

سلام آقای حیدری
چه عرض کنم؟! لابد به نظر آقایون تمام حرف های مشتری بی ربط و مسخره هست!

فاطمه جمعه 22 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 01:45 http://ghazal2005a.persianblog.ir

سلام
چقدر ترجمه خانم شهیدی سلیس و روان هست ... البته اون ترجمه ای که من استفاده میکنم ( آقای عباس عزیزی ) هم ترجمه خوبی هست ... بعضی اوقات فکر میکنم ما با این زبان قاصرمون در مناجات و دعا چقدر خوشبختیم که از دنیای معرفت صحیفه سجادیه بهرمندیم ...
و اما درمورد پست مدیریتی خاصی که گذاشتید (همون پایی که تو کفش ما کردید) ، فکر می کنید چند درصد از مشتری ها اینقدر به حقوق خودشون واقفند که نارضایتی یا شکایتشون رو از یه محصول خاص به شرکت گزارش بدهند ( مسلما درصد خیلی بالایی نیست ) ... اغلب مشتری ها یا وقت پیگیری ندارند یا پیگیری رو بی نتیجه میدونند یا بعد از یکبار خرید ناموفق ، اون شرکت وارد لیست سیاشون میشه ... وقتی شرکتی با چنین مشتریانی مواجه هست برای بقا و دوام توی بازار چاره ای نداره جز اینکه خودش دنبال مشتری های ناراضی باشه و علت نارضایتیشون رو جویا بشه ( حتی اگه این نارضایتی و شکایت خیلی منطقی به نظر نرسه ) و درصدد رفع مشکل بربیاد ، که به نوعی میشه اسم این کار رو همون خدمات پس از فروش به معنای واقعی کلمه (تاکید میکنم معنای واقعی کلمه) گذاشت که متاسفانه توی ایران هنوز نوپا ست ... شرکت های موفق قرن 21 مسلما شرکت هایی هستند که اهمیت مشتری رو بیش از سایر رقباشون درک می کنند و ارتباط مستمر و مداوم با مشتری رو مزیت رقابتی خودشون می دونند ... ( این یک بعد قضیه )
customer is the king of the world
روزگارت باد شیرین ! شاد باش

سلام خانم مدیر
۱- بله، من هم تازه با این ترجمه آشنا شدم، جداً خیلی زیباست.
2- حق با شماست و فکر میکنم 100% درست میگید.ما یه مشکلی هم که داریم اینه که همه چیزمون دست دولته و طبیعتاً کارمندان دولت هم انگیزه لازم رو ندارند.دولت اجازه نفس کشیدنم به بخش خصوصی رو هم نمیده چون میبینه خودش خیلی عقب می افته؛ نمونه اش بانک های خصوصی هست.وقتی دیدن بانک های دولتی توان پرداخت سودهای بانک های خصوصی رو ندارند همه رو مجبور کردند که از یک دستورالعمل پیروی کنند. این وسط ما نفهمیدیم بانک خصوصی پس برای چی تشکیل شده!

یاحق

ع.ر.وطن دوست جمعه 22 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 04:38

سلام!
داش امین خودم!
داستان مدیریتیت عالی بود ،ولی عمرا به قسمت اول پستت نمیرسه! :دی
دستت درست!

خوبی؟
اقا! من توی اسکایپ add کردم! منتظرم بله رو بگی عروس خانم!
سریع اکسپت کن که بچتیم!
قربانت
یا علی

سلام
مثل اینکه خیلی رو دوری علیرضا! ما رو هم سوار کن!
به روی چشم

سیدامیرحسام جمعه 22 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 14:24 http://gharogati.blogsky.com/

سلام
امین آقا
خوبی حاجی!
صحیفه...!! عالیه..
اما به نظر من درسته که این متن خیلی روون و قابل فهمه اما بازم خیلی جای توضیح و تفسیر داره!!!!
در مورد پست مدیریتتون
اتفاقاشبیه همین بحث رو دیروز توی دانشگاه با یکی از اساتید داشتیم.!!
ببینید همون طور که تا حدودی اشاره شد. بچه های مهندسی به دلیل سختی ها و تفکرات زیادی که توی درساشون دارن طبیعیه که هم قدرت تفکر و هم پردازششون بیشتر میشه! می دونید که این حرف کاملا علمیه همون طور که شما هر چقدر ماهیچه هات رو تمرین بدی قوی تر میشن دقیقا مغز هم همین طور!!!
دروس مهندسی هم به این شکله که دایما باید در حال تفکر باشید!!
به خاطر همینه که اغلب نه تنها در مدیریت بلکه در همه امور زندگی مهندسین بهتر می تونه از پس امور بر بیان!!
به قول استادمون حتی در رابطه زناشوییشون{خنده}
البته قصد بی احترامی به دوستان رشته های انسانی ندارم! همه رشته در جایگاه خودشون محترمند.
نمونه بارزش دانشگاه خودم. رئیس دانشگاه تحصیلاتشون انسانی هست!
به نظر من ایشون اصلا ما (بچه های مهندسی) درک نمی کنن اگر اینجوری نبود الان وضعیت آزمایشگاه ها و کارگاهامون به این شکل نبود!!! و خیلی موارد دیگه...
چون تو رشته های انسانی غالبااصلا چیزی به نام کارگاه یا آزمایشگاه نیست خوب دیگه چه توقعی از این رئیس دانشگاه میره!!! به نظر من هر چیزی باید جای خودش باشه که این جوری نشه!!!

در مورد قسمت آخر پستتون:
این منطق در کشورمون هست:
همیشه حق با تولید کننده است!!!؟
خوب دیگه بیچاره مشتری

صبح نزدیک است و ...


سلام
راجع به صحیفه، همین که یه ترجمه خوب هم شده باید کلاه مون رو بندازیم بالا! این گام اوله، وقتی این مشکل حل شد حالا باید بریم سراغ مفاهیم.ما باید دیدمون رو به ادعیه عوض کنیم.خیلی از مردم فکر می کنند دعا یعنی اینکه حتماً چیزی از خدا خواسته بشه! در صورتیکه بعد تربیتی اون هدف اصلی هست.ما باید از ادعیه به جا مونده از ائمه دنبال درس های توحید، معاد، شناخت حقوق اجتماعی و ... استفاده کنیم.

همون طور که اشاره کردم معجون فنون مدیریتی و علوم مهندسی دوای همه دردهای مدیریتی ماست.

ممنون که سر زدی
یاحق

سیدامیرحسام جمعه 22 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 14:28 http://gharogati.blogsky.com/

راستی به روزم با:

===================
نگاهی و ... عاشقی!!؟
===================

حضور شما باعث تسلی بازماندگان است!!!

صبح نزدیک است و ...

س.ح شنبه 23 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 11:50

سلام..
این قسمت اول پستتون خیلی قشنگ بود...
والا فکر میکنم قانون ما هم مشکل داره..خیلی جالبه..توی یه اداره بر اساس یه قانون تو حق نداری یه کاری رو انجام بدی ولی تو یه اداره دیگه تو میتونی اون کار رو انجام بدی بر اساس اون قانون..
من که گیج شدم..

ولی کلن قشنگ بود..
ممنون

سلام
چی بگم! اینجا ایرانه دیگه!

مهرگان شنبه 23 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 14:50 http://bandarmehr.blogfa.com/

سلام
نخسته

الان خیلی از صنایع بزرگ و متوسط از خدمات مشاوره مدیریت استفاده میکنن

منم آپ کردم

سلام که نخسته!
مشاوره می گیرند ولی کار خودشون رو می کنند! من خیلی از اینها رو دیدم که پوسته قضیه رو رعایت می کنند (همون خدمات مشاوره ای) ولی چون استاد عقل کل تشریف دارند نظر خودشون رو اعمال می کنند.(محتوا=0)

اگه مدیری باشه که خودش کار بلد باشه اوضاع خیلی بهتر میشه، مشاوره هم ارزش خاصی داره

سیدامیرحسام شنبه 23 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 20:50 http://gharogati.blogsky.com/

سلام
امین کم پیدایی!!
کجایی؟

صبح نزدیک است و ...

سلام سید
ببخشید، اینترنتم چند روزی قطع بود!
می یام الآن

رستگار شنبه 23 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 23:57 http://saghiye-simin-sagh.blogsky.com

سلام
قسمت اولش که اصل مطلب بود!

در مورد قسمت دومش ترجیح می دم اظهار نظر نکنم چون خیلی اطلاعات ندارم.

و قسمت سوم هم باید بگم که برای ایرانیا این داستان بیشتر شبیه یه داستان فرا تخیلی خیلی جذابه!!!

سلام
قابل شما رو نداره!
بالاخره کمی داستان فراتخیلی هم بشنویم بد نیست، محض تفریح!

ممنون از حضورتون

مهدی یکشنبه 24 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 18:28

سلام خوبیی
قبل ثبت نام تو این آزمون ها بد نمیشد اگه اعلام می کردی!من خودم هیچ وقت ثبت نام نکردم !
2)من همیشه با صحیفه حال میکنم و برسم هفته ای یکی از فرازهاشو تو قنوت جایگزین میکنم!
3-مدیریت تو استان ما افتضاحه!یادمه جلسه شورای اداری استان که میشد من با گریه بر میگشتم اداره از بس مدیریت و نحوه اختصاص بودجه ها افتضاح بود.
با مدیر ها هم که صحبت می کردی از بی اطلاعیشون حالت........
1بار داشتم با رئیس توسعه و تجهیز مدارس صحبت میکردم ازشون پرسیدم سرانه
فضای تحصیلی تو ایران چند متره؟نمیدونست!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
چند نمونه از پست ها تو استان!معاون سیاسی استاندار پزشک عمومی!استاندار ها ی قبلی مهندس ،نظامی استاد علوم سیاسی!
رئیس سابق آموزش و پرورش استان رئیس هسته گزینش!و................وضع اسفناک خوزستان که میبیند!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!1
امین جان ما این چیزها روو داشتیم که خرمشهر 3سال پیش گاز کشی شهری شد!!
یا کارون هنوز لایروبی نشده!آبش معلوم نییست کجا میره اهوازی ها هنوز آب شرب درست ندارن!توی شهرهای مناطق جنگی هتل نداریم یاا هنوز ااین مکانها یادواره های درستی ندارن و.............
در نهایت چشم امید ما ب دستهای خودمونه شما و شما و شماای دیگه که سنتهای مجهول دسستمونو نبنده ووووو از راه بیرونمون نکنه!من که امیدوارم

گرچه هر روز با پس رفت جامعه نگرانم وو ترسی که همیشه با هامه داریم به کجا میبریم؟ این قایق رو که روی بادبانش زدیم اسلام به کجا میبریم؟
میترسم............................
خوب درس بخون ما بهم نیاز داریم!!!!

سلام آقا مهدی گل،
واقعاً این دو سالی که اومدم خوزستان به عینه تمام حرف هایی رو که زدی دیدم.آخه این سرزمین مقدس چرا باید اینقدر کم بهش رسیدگی بشه؟ فقط امیدوارم از روی قصد نباشه.
می خوام این جملاتت رو تکرار کنم:
"هر روز با پس رفت جامعه نگرانم وو ترسی که همیشه با هامه داریم به کجا میبریم؟ این قایق رو که روی بادبانش زدیم اسلام به کجا میبریم؟
میترسم............................
ما بهم نیاز داریم..."

خدا پشت و پناهت

یه آشنا یکشنبه 24 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 18:31 http://fellow.blogsky.com

سلام امین گل
پاراگراف اول رو خیلی حال کردم. ممنون بسیار
یه چیزی بنویسم:
"
مردی که سوار بر بالن در حال حرکت بود ناگهان به یاد آورد قرار مهمّی دارد؛ ارتفاعش را کم کرد و از مردی که روی زمین بود پرسید:

"ببخشید آقا ؛ من قرار مهمّی دارم ، ممکنه به من بگویید کجا هستم تا ببینم به موقع به قرارم می رسم یا نه؟"

مرد روی زمین : بله، شما در ارتفاع حدودا ً ۶ متری در طول جغرافیایی "۱٨"۲۴ﹾ ۸۷ و عرض جغرافیایی "۴۱"۲۱ﹾ ۳۷ هستید.

مرد بالن سوار : شما باید مهندس باشید.

مرد روی زمین : بله، از کجا فهمیدید؟؟"

مرد بالن سوار : چون اطلاعاتی که شما به من دادید اگر چه کاملا ً دقیق بود به درد من نمی خورد و من هنوز نمی دانم کجا هستم و به موقع به قرارم می رسم یا نه؟"

مرد روی زمین : شما باید مدیر باشید.

مرد بالن سوار : بله، از کجا فهمیدید؟؟؟"

مرد روی زمین : چون شما نمی دانید کجا هستید و به کجا می خواهید بروید. قولی داده اید و نمی دانید چگونه به آن عمل کنید و انتظار دارید مسئولیت آن را دیگران بپذیرند"

سلام آشنا
آقا لذت بردیم در حد المپیک! جالب بود بسیار

دعا فراموش نشه
خدا نگهدارت

س -ف یکشنبه 24 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 21:44 http://swan.blogsky.com

سلام امین خان
پاراگراف اول پست تون عجیب به دلم نشست...
ممنون
ارشد می خواید مدیریت بخونید ان شا الله؟

سلام
مثل اینکه مرخصی تموم شد! می گفتید یه پارچه ای میزدیم:)
سرنوشت ما رو با عمران گره زدند، اون ول کنه من ولش نمی کنم!

سیدامیرحسام دوشنبه 25 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 13:49 http://gharogati.blogsky.com

سلام
حال شما؟
مزاحم شدم که بگم:
یه نفر با نام و آدرس وب شما (چون آی پیشون مال یه کشور اروپایی هست!)یه نظر نامفهوم گذاشته که اینه:

200% !!!

البته مهم نیست! شاید اشتباه کرده فقط می خواستم از شما برای رمزگشاییش کمک بگیرم.
خنده دار بود نه!! خودمم الان خندم گرفته!!!
صبح نزدیک است و ...

سلام
بابا، سرویس مخفی! :):):)
خودم بودم! می خواستم بگم با جوابی که به نظرم دادی ۲۰۰٪ موافقم!

سیدامیرحسام دوشنبه 25 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 23:49 http://gharogati.blogsky.com/

سلام
بابا حاجی کارت خیلی درسته!
اینم نشونه ای از ذوق قشنگ شماست!
خوب دیگه خداروشکر رمزگشایی هم شد!!

توی قنوت...
ما رو فراموش نکنی!

صبح نزدیک است و ...

سلام
تشکر می کنم!

مهرگان سه‌شنبه 26 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 13:56 http://bandarmehr.blogfa.com/

سلام
ای بابا حاج امین ... مرغ شما یه پا داره!!

چیزی رو که شما میگین نمیشه منکرشد !!
ولی اما ... مگه دست خودشونه وقتی سیاست های کلان و چشم انداز ها تعریف شده است!!
ضمن اینکه قدرت مخ زنی مشاورین مدیریت رو فراموش نکنید!! مخ زنی!! به معنای واقعی کلمه!!قطعا مشاورین و جناب مهندس مدیر هدفشون یکیه و مشاور نقش هدایتگر و کاتالیزور را داره.و تخصص هر دوشون مکمل هم دیگه است!!

میگین نه؟ انشالله شرکتتونو بزنید مجبورین از خدمات استفاده کنید!! حداقل ایزو رو که میخواین بگیرین!!

موفق باشید

سلام دوباره
الله اعلم!
حالا چرا منو با دزد دریایی تهدید میکنید؟!!! :):):)

راستی، سیاست کلان و چشم اندازها خیلی جای بحث داره؛ پوسته تا دلتون بخواد و محتوا...

بچه سید سه‌شنبه 26 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 15:18 http://yousofegomgashte.blogfa.com

ســــــــــــلام !

اول اینکه:وبتون عالیه

دوم اینکه:با مطلب"شما تشریف نداشتید"به روزم

سوم اینکه:مایل به تبادل لینک بودید خبرم کنید

چهارم اینکه:حسابی دعامون کنید.....

سلام
شما لطف دارید
سر فرصت میرسم خدمت تون

سهیل چهارشنبه 27 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 15:28 http://daypic.blogfa.com

سلام.

امین عزیز واقعا شرمنده ام...دارم شرکت اینترنتمو عوض می کنم...برای همین دسترسی به اینترنتم خیلی محدود شده...

مطالبت هم دلنشین و هم آموزنده بودش...داستان اون شرکت ماشین سازی با بستنی را قبلا استادمون برامون گفته بود..خیلی جالبه..قبول داری....بعضی از مشکلات با چه روش جالبی خودشونو به ما نشون می دن...

راستی از سیاست اصلیت فکر کنم داری دور میشی...قرار بود حرف دلت و اینجا بزنی...یعنی تماما دست نوشته هات و چیزهایی که گفتنش برات سنگینه را اینجا بنویسی... ولی حالا داری حرفات و از جاهای مختلف می گیری و می کشونی اینجا...
با دوپست اولت خیلی فرق کردی...

در ضمن ناگفته نمونه که دلم برات خیلی تنگ شده... انشاءالله که به زودی ببینمت...

التماس دعا.

یاعلی.

سلام سهیل،چطوری یا نه؟!
راستش رو بخوای از قصد این کارو دارم می کنم.بعضی ها خیلی راحت می تونند در فضای مجازی حرفاشون رو بزنند ولی من نه! چند پست اول رو اون طوری رفتم ولی دیگه جلوتر نمی تونم برم.واقعاً نمی تونم.خیلی چیزها برای من مسئله هست ولی کلمات نمی تونند عمقش رو بیان کنند.خیلی چیزها هم هستند که اصلاً قابلیت مطرح شدن رو ندارند و بهتره توی دل آدم بمونه.
صادقانه بگم،چند وقته از فضای جامعه متنفر شدم؛ بحث فقط فضای سیاسی نیست، اتفاقاً سیاست بخش کوچکی از این تنفر رو تشکیل میده.
پست 16 آخرین پستی بود که با روال سابق نوشتم.بعد از اون تصمیم گرفتم این روالی رو که می بینی شروع کنم. راحت و بی دردسر! بدون اعصاب خرد کردن برای کسایی که "ارزش" ندارند.بعضی از این پست ها البته غباری از اون فضای سابق داره ولی...
البته در کامنت هام در وبلاگ دوستان سعی میکنم حرف هام رو بزنم ولی خب کامنت هیچ وقت نمی تونه اصل مطلب رو برسونه

چقدر تو باهوشی که اینو فهمیدی!
انشاالله به زودی می بینمت

یاعلی

سید مرتضی چهارشنبه 27 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 16:43 http://imami.persianblog.ir

سلام اخوی
امام جواد علیه السلام فرمودند:
گوش دادن به سخنان حق بندگی خدا و گوش سپردن به کلام باطل بندگی شیطان است
بدرود اخوی

جوان پنج‌شنبه 28 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 08:37 http://www.zameneahu.blogfa.com

اول ذی الحجه سالروز ازدواج حضرت علی(ع)و حضرت فاطمه(س)مبارک باد.
پیامبر اکرم صلی‌الله علیه وآله فرمودند: اگر خدا علی را نمی‌‌آفرید برای فاطمه کفو و همتایی وجود نداشت.[گل]....

سلام
من هم تبریک میگم
ممنون از حضورتون

بنت الهدی پنج‌شنبه 28 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 20:48

سلام آقای امین
اومدیم ببینیم آپدیت کردین یا نه طبق روال گذشته ...
ولی مثل اینکه هنوز وقت نکردین...
شما درستونو بخونین ما خوشحالیم..
موفق باشید

سلام
ممنون از لطف تون

مثل اینکه عقب موندم!
چشم، به زودی

س -ف پنج‌شنبه 28 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 20:55

سلام امین خان
اول از همه این روز قشنگ و بهتون تبریک می گم!
ثانیا بی صبرانه منتظر پست جدیدتون در شب جمعه هستیم!
یا علی

سلام
روز خیلی قشنگی بود، تازه مصادف شده بود با شب جمعه
ممنون از لطف تون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد