الهی... گاهی... نگاهی

"ای پیامبر! همانا ما نگاه منتظرت را به آسمان می‌بینیم..." (بقره-144)

الهی... گاهی... نگاهی

"ای پیامبر! همانا ما نگاه منتظرت را به آسمان می‌بینیم..." (بقره-144)

65- فرزند آدم پیر می‌شود...

پیامبر اکرم(ص) می‌فرمایند:« «فرزند آدم پیر می‌شود و همزمان دو خصلت در او جوان می‌شود: حرص و آرزوپروری» (بحارالانوار، ج70، ص 22، ح 11)»

...

با جمعی از دوستان نشسته بودیم. بحث رفت سراغ سال‌های کهنسالی. یکی از بچه‌ها حرفی زد که هنوز هم توی ذهن من مدام می‌چرخه؛ می‌گفت: «مادربزرگ پیر من هر چیزی رو که بهش تعارف کنی ورمیداره و پیش خودش نگه میداره. حتی یه بار پسر دایی من به شوخی و با اینکه میدونست مادر‌بزرگ سیگاری نیست بهش تعارف کرد و اون هم در کمال تعجب من دو تا برداشت!». حق با اون بود، مشابه این «حرص» رو توی کهنسالان خیلی دیده بودم، یاد پیرمرد 80 ساله توی مسجد افتادم هر دفعه که چایی می‌برم دو تا استکان برمیداره با

 8-7 دونه قند(و من همیشه نگران قند خونشم!) یا این صحنه که چند وقت پیش برام اتفاق افتاد. قضیه از این قرار بود که برای مرتب کردن انباری چند تا کارتن خالی می‌خواستم. برای همین رفتم سوپر محل. آقایوسف خیلی بی‌تفاوت گفت:« تازه اجناس رو خالی کردم و کارتن‌هاشو گذاشتم بیرون. ببین کدوم به دردت میخوره بدار.» اون تعدادی که می‌خواستم کارتن درست و حسابی نداشت. توی بقیه سوپرها هم چیز به درد بخور نبود. ناچار ماشین رو برداشتم تا به سوپرهای دورتر سر بزنم. توی راه چشمم به یک سوپر قدیمی افتاد که یه عالمه کارتن خوب انداخته بود نزدیک سطل آشغال. ماشین رو نگه داشتم و رفتم سراغش. خواستم برشون دارم ولی پیش خودم گفتم درسته که انداخته  آشغال ولی بهتره اول از صاحب مغازه اجازه بگیرم. رفتم داخل و سلام کردم .صاحبش یه پیرمرد بود:

-        سلام حاج آقا!

-        سلام پسرم، بفرمائید.

-        یه چند تا از اون کارتن‌هایی که بیرون انداختید رو می‌خواستم.

-        کدوما رو میگی؟

-        همون‌هایی که کنار سطل زباله انداختید.

-        بذار ببینم کدوما رو میگی!

اومد بیرون مغازه و جلوی چشم‌های حیرت‌زده من شروع کرد به وارسی کارتن‌هایی که انداخته بود آشغال! آخر سر هم برگشت گفت:

-        این بزرگ‌ها دونه‌ای 200 تومان و کوچکترها هم 100 تومان!

-        چی؟! آخه شما که اینا رو انداخته بودید بیرون که!

-        نه دیگه، همینه. بیا این 5 تا بردار میشه هزار تومان!

 

داشتم با خودم فکر می‌کردم توی زندگی دنیا، ماها اگه می‌خواهیم گلی به سر خودمون بزنیم و توشه‌ای برداریم وقتش همین الآنه! همین سنین جوانی که خیلی از وابستگی‌ها رو نداریم... و افسوس که خیلی راحت داریم اجازه میدیم که این سرمایه گرانبها از دست‌مون بره.خدا توفیق‌مون بده...

نظرات 9 + ارسال نظر
M.M پنج‌شنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 13:03

سلام
مطمئنم که خوب هستید
پس چرا من احساس میکنم وابستگی هام خیلی زیاده؟
البته دارم کم می کنم اونها رو!!!!!!!!!!!
چه خوب که دوباره فعال شدید آقا سید تبریک مارا بپذیرید

سلام
همین طوره! انشاالله شما هم خوب باشید.
وابستگی...به هر حال وجود داره ولی هر چی سن بالاتر میره بیشتر میشه، به هر حال توی سن جوانی مسئولیت‌های آدم کمتره و ایضاً پذیرش آدم بیشتر

فعال؟ راستش به لطف نظام بی‌نظام وظیفه احتمالاً تیرماه باید برم خدمت، انشاالله اگه نتیجه کنکور خوب باشه مهرماه برمیگردم و گرنه که میریم برای یک سال و نیم دیگه!

برقرار باشید

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 15:55

سلام سید جان...
حاجی مطلبتو خوندم جالب بود...اتفاقا من هم به این نتیجه رسیدم...مطلب قبلیتم در مورد دانشگاه ازاد خوندم...راستش من خودم یه زمانی مراقب تو دانشگاه ازاد بودم ...اخر امتحان بچه ها که برگشونو می اوردن پس بدن دیدم یکی از بچه ها نقاشی من رو با سگک کمربندم که عکس ب م و روش بود کشیده بود بهش گفتم مرد حسابی تو به جای نقاشی جواب میدادی...
دیگه اینجوریه دیگه ...یا علی مدد

سلام
چرا بی‌نام؟ اگه اشتباه نکنم شما باید حاج کریم خودمون باشی،درسته؟!

چه خاطره‌ای! اسمش روشه دیگه:دانشگاه آزاد!
بله،این جوریاست!

یاعلی

هدی پنج‌شنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 19:33 http://elmoservat.blogfa.com

سلام آقا سید
واقعا این دلبستگی ها و وابستگی های دنیوی رو الان باید باهاش مبارزه کنیم که فردا دیر است.
در مورد پستهای قبلیتون هم امیدوارم در کنکور موفق باشید..در مورد تقلب هم که واقعا دلم پره..البته من تاحالا کنکور دانگاه آزاد ندادم ولی در کنکور سراسری هم چیزی ندیدم خدا رو شکر.
ولی تو این امتحانات تا دلتون بخواد تقلب دیدم..
همین تیر پارسال هم یه پستی در مورد تقلب زدم استاد ما کلی نصیحت کرد که شما دانشجوی ارشد هستید و....شما رو تنها می زارم میرم به کارم میرسم کلی هم سخنرانی که ما دانشجوی ارشد بودیم استاد ما برگه ها رو میداد و می رفت شهر دیگری و از ما میخواست برگه ها رو براش پست کنیم و ما بدون هیچ تقلبی برگه ها رو پست می کردیم ..فکر کردم بچه ها حالا تحت تاثیر این حرفا قرار گرفتن ولی زهی خیال باطل تا دلشون خواست تقلب کردند و لی من و دوستم تقلب نکردیم ..دوستم که می گفت بههیچ عنوان از حقم نمیگذرم...بگذریم...
التماس دعا

سلام
جالب بود! چقدر این استادها خوش خیالند. خیلی دوست دارم بدونم علم روان‌شناسی در مورد انگبزه تقلب چی میگه
البته تنها حسن تقلب این بود که ما فهمیدیم که خیلی از استادها کیلویی نمره میدند و اصلاً برگه رو صحیح نمی‌کنند! یکی از بچه‌ها قسم می‌خورد که تمام سوالات رو از روی کتاب نوشته ولی نمره‌اش شده 13!!!

محتاج دعا هستیم

داود پنج‌شنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 19:41

سلام امین جان
کاملا موافقم...من هم مصداق های جالبی را دیده ام...سخاوت از صفات بسیار نیک است انشاالله که بتوانیم راحت ببخشیم.
یه بار آقای قرائتی میگفت که بخشش جان راحت تر از بخشش مال است که برام خیلی جالب بود.
یاعلی

سلام آقای حیدری
خدا کنه آخر و عاقبت ما ختم به خیر بشه...نشه که زحمت یک عمر در اون اواخر کار به باد بره
آقای قرائتی کلاً کارشون درسته!

علی یارمون

فاطمه پنج‌شنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 23:28 http://ghazal2005a.persianblog.ir

سلام
حال شما چه طوره ؟ خوب هستید ؟ خدا رو شکر بالاخره کنکور تمام شد ... ان شا الله موفق باشید در مورد پست قبل واقعا همه چیز بی در و پیکر شده ...

روزگارت باد شیرین ! شاد باش

سلام
چه خبر از مناطق عمرانی جنوب؟!
خیلی ممنون و متشکر! ولی تازه اول راهه! انشاالله با دعاهای شما تا آخرش خیره

طحمت کشیدید
التماس دعا

رستگار جمعه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 18:42 http://saghiye-simin-sagh.blogsky.com

سلام

اول از همه تبریک به خاطر پایان یافتن دوران خوش کنکور!
شیرینی نمی دید؟!
یادش به خیر! من و دوستام روزی که کنکور دادیم بعدش کنکور پارتی گرفتیم!!

و راجع به این پست...
به قول یه دوست که می گفت: مثل اینکه نون حلال تموم شده که همه دنبال نون حرومن!!
خیلی این جمله برام جالب بود!

التماس دعا! (سه تا بیشتر!)
یا حق!

سلام
ممنون،باید تا چند ساعت دیگه نتایج هم بیاد،تموم بشو که نیست!
کنکور پارتی؟!!! ما که یه چند روزی فقط استراحت میکردیم که کمبود خواب‌مون جبران بشه!

جمله جالبی بود و البته تاسفبار... من خیلی ازش میترسم، جداً دنیا و آخرت آدم رو یکجا به باد میده...

برقرار باشید
یاعلی

پریسا جمعه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 23:19 http://vahhm.blogfa.com

درود

ترک این وابستگی ها درجه بندی داره......

شاید بشه گفت:

ابتدای این طیف ترک وابستگی به مال دنیاست که
مصداق بارزش انفاقه و انتهاش تعلق نداشتن به
هیچ چیز و هیچکس به جز معبوده،حتی خانواده!

یعنی میشه ما هم......؟!!!!!

انقدر وابستگی دارم که نمی تونم حتی تصور کنم...

اما آرزو بر جوانان عیب نیست......

بدرود

سلام
همین طوره... ولی از منظر دینی این وابستگی‌ها تا زمانی که در "عرض" حب خداوند نباشه مشکلی نداره که هیچ، خیلی هم پسندیده هست و ایضاً عامل حرکت انسان به سوی کمال(!)

چرا که نه! فقط همت بلند میخواد که دور از دسترس هم نیست

حق یارتون

حامیم جمعه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 23:28 http://mehrmah.blogfa.com

سلام.
ان شا الله که یه رشته خوب تو یه دانش گاه خوب قبول می شی و خدا همیشه هوات رو داشته باشه.
راستی طمع نکنی فقط خودت رو دعا کنیا ما رو هم یادت نره تو دعا کردنات!

سلام رئیس!
خوشم میاد همیشه دعاهای خوب خوب برام میکنی! همینو برو جلو

ما دندون طمع رو با جاش کندیم!

یاعلی

[ بدون نام ] یکشنبه 14 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 15:47

از بدی دیگران ننویسید.
جای نهی از منکر پیش چشم پیرمرد نباید اینجا آن را تابلو درس عبرت میکردید.
اشتباهات دیگران مال تابلو درس عبرت شدن نیست، فرصت انجام یک فریضه است که اگر انجام ندادید کم کم جامعه میشود آن چیزی که نباید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد