الهی... گاهی... نگاهی

"ای پیامبر! همانا ما نگاه منتظرت را به آسمان می‌بینیم..." (بقره-144)

الهی... گاهی... نگاهی

"ای پیامبر! همانا ما نگاه منتظرت را به آسمان می‌بینیم..." (بقره-144)

101- نسخه...

تصور کنید وارد مطب یک دکتر بسیار مشهور و حاذق می‌شوید. اما با باز شدن در با منظره بسیار عجیبی مواجه می‌شوید. یکی از این مریض‌ها از اتاق دکتر بیرون می‌آید و نسخه‌ای را که دکتر به او داده را باز کرده و با آوازی  بلند و آهنگی زیبا شروع به خواندن  نسخه می‌کند! جاهای مختلف نسخه را با فراز و فرود می خواند، گاهی یک کلمه را با صوتی زیبا کشش می‌دهد و گاهی با آرام کردن صدایش لحن زیبایی به خواندنش می‌دهد! از همه جالب‌تر عکس العمل بقیه بیماران است که انگار در خلسه‌ای روحانی فرو رفته‌اند! همه با تمام وجود و در سکوت تمام مشغول لذت بردن از قرائت نسخه بیمار هستند! هر چند دقیقه یکبار هم یکی از حضار با عباراتی انگیزشی بیمار خواننده را تشویق می‌کند!

با دیدن این صحنه چه حسی به شما دست میده؟ شاید با صدای بلند بخندید... حق هم دارید... این حال و روز امروز ما مسلمانان است... قرآن نسخه هدایت بشریت از سوی خداوند است اما چیزی که در بسیاری مجالس قرآنی ما دیده می‌شود تنها راضی شدن به زیبا  خواندن  آن با صوتی جمیل است و بس... خود خدا می‌گوید:

یَا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَتْکُم مَّوْعِظَةٌ مِّن رَّبِّکُمْ وَشِفَاءٌ لِّمَا فِی الصُّدُورِ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِینَ

اى مردم، به یقین، براى شما از جانب پروردگارتان اندرزى، و درمانى براى آنچه در سینه‌هاست، و رهنمود و رحمتى براى گروندگان [به خدا] آمده است. (یونس 57)

وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِینَ  وَلَا یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلَّا خَسَارًا

و ما آنچه را براى مؤمنان مایه درمان و رحمت است از قرآن نازل مى‌کنیم، و[لى‌] ستمگران را جز زیان نمى‌افزاید. (اسراء-82)

در اینکه باید قرآن زیبا تلاوت شود شکی نیست، اصلاً در صدر اسلام یکی از قوی‌ترین سلاح‌های اسلام برای پیشبرد اهدافش همین قرائت زیبای آن بوده ولی آیا حیف نیست که بهره ما از این نسخه شفا خلاصه بشود به همین قرائت زیبا؟! شما چی فکر می‌کنید؟

نظرات 4 + ارسال نظر
کاغذ و قلم شنبه 7 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:59 http://penandpaper.persianblog.ir

و فغان که ما جز پوسته چیزی ندیدم و از مغز باز مانده ایم.

...

کاوسی شنبه 7 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 19:07 http://mighat61.blogfa.com

سلام مهندس
ایکاش یک دهم از وقت و بودجه ای صرف حفظ و قرائت با صوت قران می کردیم صرف تفسیر و شناخت دستورات خدا در این مکتوب با ارزش می کردیم.

سلام آقای کاوسی عزیز
همین طوره...همین طوره...

[ بدون نام ] یکشنبه 8 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 22:26

یاد سریال صاحبدلان بخیر... پیرمرد چه ها که از سر نگذراند تا اسمش به عنوان امضا کننده ای از امضا کنندگان آخر قرآن باشد. که قرآن در زندگی اش جاری باشد. همان طور که تفسیر گام اول است، حفظ هم گام اول برای انس با قرآن و تدبر بیشتر با آن است. کسی که با نسخه ای آهنگین احسنت احسنت کند، با کسی که در مقابل صوت قرآن.... قابل مقایسه اند؟ چه بسا آنها توجه به معنا دارند و جای دیگری سیر میکنند و ما متوجه نیستیم.
مثال نسخه از این نظر که به محتوا توجه دهد زیباست، ولی کم لطفی بزرگی است به قرآن. روی مثل بحث نمیکنم. ولی خواستم اشاره کنم نویسنده آن دنیا مسئول است در برابر اتفاقاتی که برای ذهن خواننده نوشته هایش می افتد... (خدا کمک کنه.)

این وبلاگ را ببینید:
http://barayeayeha.persianblog.ir/

شاید این مدل توجه دادن به مفاهیم قرآن خداپسندانه تر باشد.

سلام دوست من
اول از همه ممنونم از شما بابت وقتی که گذاشتید
به این نتیجه رسیدم که خیلی اوقات خواننده‌ها ممکنه برداشتی از مطلبت بکنند که اصلاً به فکر خودت خطور هم نکنه! از این دست پست‌ها در این وبلاگ زیاد داشتم که باعث بحث شده، شاید این مطلب هم جزء این دست پست‌ها باشه.
من قصد ارائه تشبیه نداشتم، فقط یک تمثیل به کار بردم برای تقریب ذهن...چیزی که در اکثر جلسات قرآنی شاهد هستیم قرائت صرف هست، قرائتی که "مقصد" شده و نه "راهی" برای رسیدن به مرحله بالاتر که فهم قرآن هست.تمام اعتراض من در این پست هم به اینه. اگه با این حرف مخالف هستید یک بحث جداست ولی اگه اینو قبول دارید فکر نمیکنم این مطلب چیزی جز این رو به خواننده القا کنه! بعیده کسی با این مطلب از راه راست منحرف بشه و به قول شما اتفاقاتی در ذهنش بیفته!
وبلاگ قشنگی بود... این مدل بیان رو هم خیلی دوست دارم... ولی لغت "خداپسندانه‌تر" رو نمیتونم ازتون قبول کنم! راه‌های بیان یک حقیقت زیادهست، هر کسی یک جوری به قضیه نگاه میکنه، یکی با احساس، یکی با عقل، یکی با مثال و ... . وقتی مقصد یکی هست زیاد نباید در اینباره سخت گرفت

بازم ممنونم ازتون
التماس دعا

[ بدون نام ] دوشنبه 9 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:25

قصد من که محکوم کردن نوشته نبود، هدف تذکری از سر خیرخواهی بود.
«شاید» اول جمله را برای این گذاشتم که برای قضاوتم ضریب خطای جدی قائلم(برای همان موضوع «خداپسندانه»). ولی تا حدی که فهمیده ام، وبلاگی که خدمتتون لینک دادم، حالی که به آدم ها میدهد بسیار متفاوت است با حالی که این پست میدهد. آنجا خواسته یا ناخواسته خیلی نکات رعایت شده. منظورم مدل گفتن نبود. منظور نوع نگاهی بود که به خواننده منتقل میشود در مورد قرآن. در واقع اشاره به همان حقیقتی بود که فرمودید، نه نحوه بیان.
انتقاد شما در جای خود وارد است. و جداً دردناک است اگر قرائت در ذهن کسانی «هدف» باشد. (انصافاً در گوشزد کردن این نکته پست بسیار موفق بود.)
ولی اگر این «هدف» شدن، یک غفلت باشد و با تذکری اصلاح شود، جفا کردیم اگر آنجا سکوت کنیم و اینجا دور از صحنه در وبلاگ بنویسیم.
شاید بخشی از نظرم هم سلیقه ای باشد، ولی به نظرم رسید این پست به خوانندگانش نزدیکی و انس با قرآن، یا لااقل تمایل به آن را احتمالاً نمیدهد، بلکه چنین حسی را القا میکند که «ای بابا، ای وااای، عجب وضعی شده مسلمونی ما...» شکوه ای برای اصلاحش هیچ ایده و انگیزه ای حتی به خواننده داده نمیشود.
قطعاً از این پست این برداشت نمیشود که جسارتی شده باشد. ولی وقتی یک چیز عزیز و ارزشمندی وجود داشته باشد، و در مورد آن، آن طور که شایسته است حرف زده نشود، حس بی مهری کردن القا میشود.
منظور آن منحرف شدنی که در ذهن شماست، نبود :) برای خود شما پیش نیامده برداشت ها و نوع نگاه هایی از افرادی بگیرید که بعد از مدتی (چه بسا مدت زیادی...) احساس کنید در سیر رشد و ... ی شما یا کمک کننده نبوده یا باز دارنده بوده؟ اتفاقات روحی و عقیدتی بسیار ظریف تر از چیزی که به نظر میرسند رخ میدهند.

سلام مجدد
از این کامنت جامع‌تون لذت بردم، این حرف رو جدی زدم
راستش جرقه این پست مربوط میشه به مدت‌ها قبل که در هیئت‌مون بحث قرائت قرآن داشتیم.اونجا این "هدف شدن قرائت" رو زیاد دیدم، با بچه‌ها بحث‌های زیادی سر این قضیه داشتیم ولی هیچگاه موافقین و مخالفین به نتیجه نرسیدند! استدلالات زیادی بود که بیان‌شون در اینجا نمیگنجه. میدونید، یه جورایی احساس میکنم این قضیه خیلی به فضای فکری آدما وابسته هست و چیزی نیست که بشه به "غفلت" مربوطش کرد که با تذکری حل بشه.
با شما موافقم که "لحن بیان" این پست شده همون «ای بابا، ای وااای، عجب وضعی شده مسلمونی ما...» ؛ ایده و انگیزه‌ای به خواننده نمیده، نتیجه‌اش هم شاید تکان دادن سر و ابراز تاسف هست و بس! چیزی که من قصد نداشتم بشه! در هر حال در این موارد هیچ چیز جای بحث و گفتگوی حضوری رو نمیگیره، نوشته‌ها همیشه ممکنه چیز دیگری رو غیر از منظور اصلی نویسنده را به آدم القا کنند!
ممنون از حضور گرم‌تون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد