الهی... گاهی... نگاهی

"ای پیامبر! همانا ما نگاه منتظرت را به آسمان می‌بینیم..." (بقره-144)

الهی... گاهی... نگاهی

"ای پیامبر! همانا ما نگاه منتظرت را به آسمان می‌بینیم..." (بقره-144)

6- ما،قرآن، اهل بیت...


قبل از هر چیز این را بگویم که روی سخن من با همه نیست . پیامبر بزرگوار ما فرمودند:«هر سخنی که می گویی در آن استثنایی به کار ببر.»منظور ایشان از این حدیث این است که هیچ وقت نگو همه مردم این صفت ناپسند را دارند؛ بلکه همیشه نیک مردمانی هستند که مبرا از آن باشند.پس شما هم مرا ببخشید اگر این گونه که عرض خواهم کرد نیستید!


ما...

همه‌ی ما می‌دانیم که قرآن هدایتگر از زمان بعثت پیامبر به عنوان" عصر جاهلیت" یاد کرده است . ولی تا حالا راجع به این جاهلیت فکر کردی؟ بگذار کمی بهتر بگویم، وقتی می گویند عرب جاهلی ما سریع در ذهنمان انسان هایی را تصور می‌کنیم که دختران خود را زنده به گور می کردند سر کوچکترین مسئله ای جنگ‌های قبیله‌ای به راه می‌انداختند و یا مثلاً آنقدر از تمدن به دور بودند که فقط 17 نفردر تمام حجاز سواد داشتند . ولی من می گویم این جاهلیتی نیست که خدا در قرآن به آن اشاره می کند . دلایل زیادی برای اثبات حرفم  دارم ولی به جهت اختصار فقط یکی را عرض می کنم : اعراب آن دوران قانونی بین خودشان داشتند که در 4 ماه حرام هیچ گونه جنگ و انتقام کشی از هم نداشته باشند و حرمت این 4 ماه را حفظ کنند . این قانونی نبوده که اسلام آن را وضع کرده باشد؛ به گواه تاریخ این قانون از 1500 سال قبل از ظهور اسلام وجود داشته و خداوند در این دین آنرا تایید کرده است . باز هم به شهادت تاریخ در کل این 1500 سال فقط 4 بار این قانون نقض شده است. به این جمله دقت کنید فقط 4 بار در 1500 سال! اکنون زمان ما را  ببینید . در این 4 ماه شما از این چهارراه به آن چهارراه که می‌روید چند بار حرمت این ماه ها شکسته می شود؟ چند دعوا و ستیزه و انتقام  می‌بینید؟ تمام این پر حرفی‌ها را کردم که به این نکته برسم : ما (اگر ابتدای این نوشته را نخواندید الآن حتما بخوانید ) جاهلیت را فقط در اعراب بدوی می بینیم و بس. اصلاً به جاهلیت جدید خودمان نمی اندیشیم . این جاهلیت جدید چیست؟ من می‌گویم : آنجا که راه ما از راه خدا منحرف می شود آنجا ابتدای جاهلیت است . می خواهم کمی از جاهلیت نوین‌ خودمان بگویم :

 

قرآن...

جایگاه قرآن در زندگی ما کجاست؟نمی دانم چقدر با حرف من موافقی ولی به نظر من در زمانه‌ی ما قرآن فقط دو جا مهم است؛یکی عروسی و دیگری عزا! در عروسی هرچه قدر قرآن عروس خانم نفیس تر و از کاغذ اعلاتر باشد شان و منزلت ما هم بالاتر می‌رود! در عزا هم قرآن را تکه تکه می کنیم(عجب این جمله کنایه قشنگی به ما می‌زند!) و هرکدام یک تکه اش را تند تند ورق می زنیم! در خانه هم اگر قرآن بخوانیم به نیت ثواب است.آیا خدا قرآن را نازل کرده تا فقط ثواب ببریم؟ یک مطلب جالب شنیدم که آوردنش در اینجا خالی از لطف نیست؛ پیامبر(ص) وقتی که حدیث ثقلین را ایراد می فرمودند، به هنگام گفتن«من دو چیز گرانبها نزد شما باقی می‌گذارم» دو انگشت سبابه‌ی خود را در کنار هم قرار دادند. این حرکت پیامبر خیلی هوشمندانه بود،اگر پیامبر انگشت سبابه و وسط  دست خود را به نشانه ی قرآن وعترت در کنار هم می‌گرفتند بعدها مفسرین مغرض می گفتند که انگشت وسط که بلندتر است یعنی قرآن و انگشت سبابه یعنی اهل بیت! ولی ایشان با ذکاوت تمام دو انگشت سبابه ی خود را نشان دادند که بگویند این دو به یک اندازه اهمیت دارند. ولی ما چطور؟ آنقدر که به اهل بیت ارادت داریم به قرآن هم توجه داریم؟برای حسن ختام این بخش سخنی از امام خمینی (ره) را برایتان نقل می کنم:"فرزندم! با قرآن، این کتاب بزرگ معرفت آشنا شو اگر چه با قرائت آن و راهی از آن به سوی محبوب باز کن و تصور نکن که قرائت بدون معرفت اثری ندارد که این وسوسه ی شیطان است"


اهل بیت...

تصور ما از اهل بیت(علیهم السلام) چیست؟این چراغهای نورانی چقدر از زندگی ما را روشن کرده اند؟بهتر بگویم چقدر ما اجازه دادیم زندگی ما را روشن کنند؟به نظر من ائمه برای ما شده اند واسطه هایی  که هرچیز درست یا نادرستی که از خدا می‌خواهیم به ما بدهند! ما ازآنها همه چیز می‌خواهیم «جز خودشان را». هنگام درآوردن ماشین از جوی آب به یاد امیر المومنین می افتیم! امام حسین را با چهار روز خورش قیمه به یاد می‌آوریم! اصلاً چقدر" شوری " که در مجالس سوگواری داریم به "شعور" ما اضافه می کند؟ چقدر از نظر رفتار اجتماعی رشد می‌کنیم؟بعضی از ما آنقدر بی‌معرفتیم که گمان می کنیم با چند قطره اشک تمام کارهای زشتمان پاک می شود و می رود تا سال بعد که دوباره با اشکهایمان... راجع به امام عصرمان چه؟ وقتی منتظر یک مهمان هستیم که به خانه مان بیاید چه می کنیم ؟ غیر از این است که از چند روز قبل همه جا را مرتب می‌کنیم و به خرید می رویم؟از چند ساعت قبل گوشمان به زنگ است که چه موقع می آید؟ آیا این مفهوم "انتظار واقعی" نیست ؟ چند درصد این انتظار را برای امام زمان(عج) داریم؟ در فطرت ما این عشق به امام عصر وجود دارد ولی ما آنقدر غبار غفلت رویش کشیدیم که خودمان این عشق را فراموش کردیم.اصلاً تا حالا فکر کردی دل تنگی عصر جمعه‌ی ما از چیه؟

 ...

شاید خیلی تند حرف زده باشم؛ شاید خیلی بدبینم؛ اصلاً شما حرفهای من را قبول دارید؟

نظرات 9 + ارسال نظر
سهیل چهارشنبه 4 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 21:28 http://daypic.blogfa.com

سلام.

حرفاتو قبول دارم....
فکر کنم این صورت دیگه ای از بحث دیشبمن توی مسجد باشه که بهت گفتم خدا در دورترین نقطه از ما قرار گرفته و به ظاهر خودمونو بهش می چسبونیم...(((البته همون موقع کمی از جمله بندیمو تصحیح کردی)))

به نظر من اینها علاوه بر اینکه به ذات هرکس بر می گرده درصد زیادی هم به تربیت شخص مربوطه....اینکه شما به این مسائل توجه داری شکی نیست که آیینه ی تمام نمای پدرو مادرتون هستید...متوجهی که چی می خوام بگم...

به ما یاد دادن که نماز بخونیم ولی یاد ندادن که عمق نماز یعنی چی؟به ما یاد دادن که ۱۴ معصوم داریم ولی نگفتن که به چه صورت به این مقام رسیدن و چطور باید خودمونو بهشون برسونیم...از حضرت علی ( علیه السلام ) فرق شکسته واز حضزت فاطمه ( سلام الله علیه ) پهلوی شکسته و از امام حسین ( علیه السلام ) گلوی بریدشونو می شناسیم تا آخر...
واقعا کی اینهارو می شناسه....مطمئن باش که اگر شناخت واقعی وجود داشت الان این پست و نمیذاشتی...

یکی برام نوشته بود که :
((( امیدوارم از ادم هایی باشید که شعور مذهبی دارن نه شور مذهبی! )))
چه بسا که ماها نسبت به خدا و این عزیزان خیلی دورتر از اون افرادی باشیم که به قول خودت : ((( هنگام درآوردن ماشین از جوی آب به یاد امیر المومنین می افتیم! امام حسین را با چهار روز خورش قیمه به یاد می‌آوریم )))

امین عزیز ذهن مغشوشمو خالی کردم...خودت مرتب بخونش :)

التماس دعا.

یاعلی.

سلام سهیل
امشب هم باز هم با هم بحث کردیم؛ یه نکته هم بهت گفتم:خدا همیشه بهمون نزدیکه، این ما هستیم که گاهی نزدیک می‌شیم و گاهی دور. میگی این چطور ممکنه؟ مثالش رابطه مادر و فرزنده.مادر در هر لحظه به یاد فرزندشه ولی فرزند ممکنه هیچ وقت این حس رو نداشته باشهپس مادر همیشه نزدیک فرزندشه ولی فرزند گاهی دور و گاهی نزدیکه.
همین فکر مغشوش برای من خیلی باارزشه.
دعا می‌کنم همیشه به عمق دین‌مون بیندیشیم

یاحق

فریده قاسمی چهارشنبه 4 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 22:11 http://dokhtekong.blogsky.com

سلام
جزء 9
اجرتان با خدا ...

فریده قاسمی چهارشنبه 4 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 22:19 http://dokhtekong.blogsky.com

باسلام
تبیین فلسفه هر اعتقاد و رفتاری اوج ثابت قدم بودن می باشد...وبلاگ شما راه نوی را پیش پای خوانندگان می گذارد...خداقوت.

سلام
ممنون

بنت الهدی چهارشنبه 4 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 22:54

سلام
منم با حرفهای شما و آقای سهیل موافقم..
به ما درست نفهماندند و نشناسندند
و کوتاهی از آن خودمان هم بوده که دنبالش نرفتیم!
...
ما هنوز نه در مورد قرآن و نه در مورد عترت رو درست نفهمیده ایم
و باید برویم دنبالش...که متاسفانه کوتاهی میکنیم!
..
تلنگر بجایی بود..باشد که شعورمان از شورمان بیشتر گردد!

ممنون
التماس دعا

سلام
نکته مهم دیگه "معلم" هست.متاسفانه کسی هم که بتونه راه رو به ما نشون بده خیلی کم پیدا میشه.
شاید هم ما باید دنبال این هم بریم!

یا ستار

حسین پنج‌شنبه 5 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 12:30 http://takhte.blogfa.com

فکر کنم اون احساس لحظه ای که مثل یک سیگنال زودگذر از ذهن ما عبور می کند را نمی توان ارادت به اهل بیت (ع) نامید شاید این یه جوری بازی با کلمات باشد و یا غلط مصطلح! اون مصادیقی که شما فرمودید که ارادت به اهل بیت (ع) نیست ارادت و عشق یعنی همونی که سلمان دارد همونی که حبیب دارد! آن وقت اگر ارادت اینجوری بود جایگاه قرآن هم در زندگی ما معنای واقعی پیدا می کند درست مثل سلمان و حبیب و ...
حالا هر طرف این معادله بالا درست نبود دیگر حقیقت نیست و شما هر تعبیری می توانید داشته باشید :جاهلیت - مرگ فضایل اخلاقی - انحراف نمی دونم هر چی شما بگی... فقط اینو می دونم دیگر حقیقت نیست!!!
بعدش خطاب به اون بنده خدایی که می گفت به ما یاد ندادن می گم: به فرض کسی به تو یاد نداد خودت هم نمی خواهی دنبالش بری ... اصلا وقتی خود آدم دلش به حال خودش نمی سوزه انتظار داری دیگران بیان دست ما را بگیرن ببرن به سر منزل مقصود برسونن ...تازه تو قرآن هم آیه داریم؛ولاتزر وازره وزر اخری؛ کسی بار دیگری را بر دوش نمی کشد... در آخر هم خود خدا تو همون قران می گوید هر کس که بخواهد هدایتش می کنیم و هرکس هم نخواهد نمی کنیم (البته به تعبیر حاج اسماعیل)
امین عزیز ذهن مغشوشمو خالی کردم...خودت مرتب بخونش :)

مخلص آقا حسین!
خیلی قشنگ نوشتی و کاملاً هم مرتب؛ فکر کنم منظورت همون کلمه ارادت در جایی بود که گفتم" آنقدر که به اهل بیت ارادت داریم به قرآن هم توجه داریم؟" .من موقعی که این یادداشت رو می‌نوشتم زیاد روی این کلمه دقت نکردم.درسته، منظور من هم همین بود. راجع به قرآن که مرخصیم(!) ولی راجع به اهل بیت (ع) هم فکر می‌کنیم اوضاعمون خوبه!
البته این رو هم باید بگم که در همه چیز درجه بندی از صفر تا صد داریم.سلمان و حبیب درجه صد هستند و ما هم قطعاً درجه صفر نیستیم.ما باید تلاش کنیم درجه‌مون رو بالا ببریم

حسین پنج‌شنبه 5 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 16:53 http://takhte.blogfa.com

با عرض ارادت دوباره...
البته منظورم از سلمان و حبیب این نبود که همه سلمان بشم یا حبیب منظورم این بود که اون معادله ای که برای ما گفتن دو چیز گران بها را چنگ بزنید تا رستگار شوید...
جواب آن معادله سلمان و حبیب است نه فرآیندهای ظاهری ما که شما هم از روند آنها ابراز ناخرسندی کرده بودید.
ته حرفم اینه که می شود با آن فرمول رستگار شد چه واعظ بالا منبر بگه یا نگه ... بعدش هم ملاک ما نباید عملکرد حال حاضر باشد چه از طرف فلان کس یا فلان کس ما با ملاک سر وکار داریم نه با افراد ...
حالا باز هم می گم اگه اینطور نشدیم دیگر حقیقت نیست و شما هر تعبیری می توانید داشته باشید :جاهلیت - مرگ فضایل اخلاقی - انحراف نمی دونم هر چی شما بگی... فقط اینو می دونم دیگر حقیقت نیست!!!

سلام دوباره،
مرسی، چرا باید ببخشم؟!!! :)
استفاده کردیم

حسین پنج‌شنبه 5 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 16:55 http://takhte.blogfa.com

راستی ببخشید اینقدر صریح می گم
حلال کنید...

رستگار شنبه 7 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 00:25

سلام
با حرفاتون کاملا موافقم
به نظرم کاملا درست و منطقیه
باید هر کدوم از ما تو رفتارمون و قبل از اون تو افکارمون تجدید نظر کنیم
در مورد اهل بیت و اینکه ما فکر میکنیم که با چند قطره اشک ریختن گناهامون پاک میشه یا اینکه اینهمه محرم میاد و میره ولی به شعور ما اضافه نمیشه به نظر من یک مقدارشم به خاطر فرهنگ و رفتار نادرست ماست
ببینید!من به شخصه بارها تو مراسمهای عزاداری اباعبداله و همچنین تو شبای قشنگ قدر و سوگواری امیرالمومنین از مداحان محترم این جمله رو شنیدم که امشب اگه چند قطره اشک بریزید گناهانتون پاک میشه یا اینکه تو سخنرانی های ایام محرم سخنران محترم میگن که روایت داریم که بدن امام حسین در روز عاشورا فلان تعداد زخم و جراحت برداشته بود!
به نظر شما هدف امام حسین از به وجود آوردن این حماسه این بود؟
امروز یه جوون با شنیدن این حرفا چه برداشتی از این قیام پر از درس میکنه؟ آیا به شعورش اضافه میشه؟
به نظر من باید تو نحوه برگزاری این مجالس معنوی و مسائلی که توش بیان میشه تجدید نظر کرد
این افکار نادرست ما یه مقداریش به خاطر فرهنگ نادرستیه که بین ما جا افتاده ونیاز به فرهنگ سازی داره که به نظرم هرکسی هم باید اول از خودش شروع کنه

سلام رستگار،
مطمئنی افکار منو نمی خونی؟! :)
در این مورد با نظرت کاملاً موافقم.متاسفانه اکثر مداح‌های ما خیلی بی‌سوادند.بعضی اوقات واقعاً ازشون لجم می‌گیره! به نظر خیلی از اصل دین دور هستند.مخصوصاً مداحی‌های جدید که عرض شرمندگی جای موسیقی‌های پاپ رو برای بچه‌ مذهبی‌ها پر کرده."سین" گفتن‌هاشون منو دیوونه میکنه.جدیداً هم که ملعبه سیاسی شدند و...
خدا همه‌ی مارو به راه راست هدایت کنه.

مهدی یکشنبه 19 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 01:40

سلام
با حرفات کاملاً موافقم
ما قرآنو فقط می خونیم، خیلی زحمت بکشیم معنیشم نگاه میکنیم، ولی خداوکیلی (خودمو میگم) نمیفهمم که خدا چی میخواد بگه، یا کدوم سوره ی قرآن برای کجای زندگیه، خوب هیچ وقت درست نخوندم، روش خوندن درستم بلد نیستم
اهل بیت هم که من فکر می کنم از قرآن مظلوم ترند چون با این مراسم ها و مداحی ها و ... که من فکر می کنم خیلی نزدیک به بدعته
و از این دوتا مهم تر همون یه خورده از اسلامو که یقین داریم درسته (خودمو میگم) عمل نمیکنیم، فقط حرف ...
قبلنا وقتی تو قرآن میرسیدم به ایاتی که در مورد بت پرستی می گه «شما بت می پرستید و دلیلتون اینه که پدرانتون بت پرست بودند و این اشتباهه» فکر می کردم که این بت پرستی چه ربطی به من داره که باید تو قرآن این آیات رو هم بخونم ولی الآن میگم این نماز خوندن و قرآن خوندن من با اون بت پرستی و به قول شما جاهلیت فرق نداره که اگه داشته باشه یعنی از اونام بدترم...
بابت مطالب خوبت ممنون

سلام
چند وقتی هست که به مجلس تفسیر قرآن یکی از شاگردان با واسطه علامه طباطبایی می‌رم، حقیقتاً دریچه جدیدی از قرآن به رویم باز شده و تازه دارم میفهمم قرآن چه عظمتی داره! تازه مطمئناً این قطره‌ای از دریاست! و البته از اون ور هم میبینم جامعه ما چقدر با این مفاهیم ناب فاصله داره! (این متن رو 4 سال پیش نوشتم، حالا که به نظرم وضع بدتر هم شده :) )
ولی...دونستن این مطالب فقط وظیفه آدم رو سنگین تر میکنه! اگر عملی در پی اون نباشه که واویلاست! :)
ممنون از حضورت
انشاالله به زودی به روز خواهم شد :)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد