سلام علیکم
عذرخواهى میکنم ک بحث نامربوطى ب مطلب است.
لینک زیر را نسبتا بر حسب اتفاق دیدم,
http://farsi.rouhollah.ir/library/sahifeh?volume=19&tid=5#rouhollah-sahifeh-19-7-2
ب نظرم رسید اینجا لینک دهم و اگر بشود بحث کوتاهى در موردش انجام شود.
سلام احوال شما؟ بسیار عالی! دوست دارم اول برداشت شما رو بشنوم تا بیشتر متوجه منظورتون از دادن این لینک بشم بعد اگر نظری داشتم خدمتتون عرض میکنم
به نظرم مطالب این لینک سنگین و پرابهت آمد و "باید" به آنها رسید. (شاید دلیل اینجا آوردنش این بود که دیگران هم در این ابهت "حیاتی"** شریک شوند.)
به نظرم سیاست ما باید مقدس باشد. یک چیزهای اصل و مهمی به بهانه های کوچک فراموش میشوند.
به نظرم راه طولانی است و فراموشی های امثال بنده زیاد.
---
کلی حرف میزنم چون میدانم در مکان هایی و شرایطی نباید جزئی سخن گفت. متاسفانه بنده هم کمی بیش از پیش رسیده ام ب اینکه نباید بحث کرد مگر در شرایط خاص!!!
باید کلی حرف زد که هرکس برداشت خودش را بکند و همه خوششان بیاید...
** ب شرطی که حیات را بخواهیم به حیاتی قرآنی نزدیک کنیم...
سلام مجدد میدونید، این "بایدی" که اشاره کردید کاملاً درسته و راه صواب هم همینه ولی چیزی که همیشه دیدیم این هست که "در عمل" سیاست سازگاری چندانی با اخلاق پیدا نمیکنه! همین به قول شما "بهانههای کوچک" باعث میشه خیلی از اصول زیر پا گذاشته بشه.این نه بحث الآن کشور ما که واقعیت جوامع مختلف بوده در طول تاریخ بوده.مسئله همین "در مقام عمل" هست.معمولاً هم افراد خودشون رو توجیه میکنند و به همین راحتی همه چیز تمام میشود! مثل اینکه قرار نبود بحثهای دنبالهدار بکنم :) واقعاً در فضای مجازی جای بحث و گفتگوی این چنینی نیست.
""باید"" ی که عرض کردم ابداً توجیه پذیر نیست.
در کربلا برایش جان میدهند و در انقلاب اسلامی و دفاع مقدس هم!
آن لینک یک حسرت عمیق معرفتی را نمایش میداد.
که چقدر باید افسوس بخوریم (نه ژست افسوس خوردن بیاییم) که مشغول به فرعیاتیم...
علمی که باید در دست نیست، و ما ...
حال در این شرایط چه در دست داریم؟
یک جمهوری اسلامی که میشود سرگرم بازی -لعب- های سیاسی و دنیایی اش شد، میشود هم مشارکت کرد، به هر نحوی ولی پاک...
تا اینجا به نظرم اگر کسی نخواهد مرد سیاست باشد هم میشود بهترین مشارکت ها را بکند.
این لینک از شهید آوینی است، به تیتر مطلب توجه نکنید، به دردهای یک آدم اسلام خواه توجه کنید که از محیط سراسر نور جهادی گرفتار بندهای اداری شده یا آدم های دربند شده را میبیند.
http://ravayat89.blogfa.com/post-115.aspx
نمیدانم این گرفتاری را چقدر از نزدیک حس کرده اید و چقدر در برابرش مقاومت کرده اید، ولی بنده رسماً تجربه کرده ام(هرچند خیلی کم)
این لینک پیام امام بزرگوارمان است. آن زمانی که بسیجیان از جنگ برگشته هوای انحلال را در سرمیپروراندند و بدیهی است که خیلی ها مثل امروز فکر کنند که بسیج حاشیه یا بیهوده یا .. است و کاری برای انجام دادن ندارد
(عبارات واقعاً جدی و سنگین است)
http://farsi.rouhollah.ir/library/sahifeh?volume=21&tid=112
ماجراهای تشکیل انقلاب اسلامی را که میخوانیم.
نهادهایی که تک به تک تشکیل شد و شروع به کار کرد.
آنها که تا اینجا پیش آمده...
همه نشان از آن است که هروقت "مردم" جدی گرفته اند و پای کار آمدند و اسلام خواسته اند، توفیق بوده...
درست که بحث مسئولین هم به جای خود مطرح است، ولی اینکه برای تک به تک غلط گرفتن از آنها گرفتار بحث های سیاسی شویم و خیلی مسائل زمین بماند، اول از همه ظلم به خودمان و بعد هم ....
اینهایی که عرض کردم تعریف مسئله بود.
که آدم را به مرحله "بند نشدن روی زمین" لااقل در سطح فکر و دغدغه برساند.
مرحله بعد میشود اینکه کاری باید کرد، و هرکس پیدا کند جای خودش کجاست... حتماً و بدون شک جای مناسب آن نیست که هرکس """فقط""" به تخصص و خودسازی و معرفت خودش برسد (که اینها لازم و واجب است به عنوان اسباب، نه کافی)
....
امیدوارم روشن باشد که بحث مهم و جدی و سنگین است
بعلاوه
بنده که شناخت خاصی از نویسنده وبلاگ ندارم، صرفاً در حد تیپ نوشته ها و پاسخ کامنت ها ...
لذا خدایی نکرده گفته ها حاوی هیچ جسارت و اتهامی نیست.
اگر لحن عتابی هست، اول از همه به "خود" است و بعد اینکه جمعی باید در جای جای این سرزمین که بگیرند زیر این علم را ...
و خب طبیعتاً آن جمع از افرادی هستند که اسلام و مسیر و عقبی و ... برایشان موضوعیت دارد.
سلام متوجه منظورتان هستم...برداشتی جز بیان دغدغههای ارزشمند شما از کامنت قبل نکردم :) توی جواب قبلیام اشاره کرده بودم که این به تدریج دور شدن از ارزشهای اولیه در همه انقلاب ها و در همه جای دنیا مشاهده میشه...اما حرف من چیز دیگری است. ببینید، من دوست دارم در همه مسائل زندگیام دنبال "راهکاری عملی" برای حل مشکل فعلی باشم.اینجا هم همین جوره، در چند لینکی که تا الآن دادید همه جا حرف از "بایدها" است. بایدهایی که اساس درستی دارند و من هم در این "بایدها" با شما هم عقیده هستم؛ ولی سوال اینجاست که چه راهکار عملی برای تحقق این بایدها وجود داره؟ راهکار عملی جز با آسیب شناسی مسئله، تفکر گروهی و تعریف ساز و کار ممکن نیست.باز هم اعتقاد دارم برای تحقق این بایدها باید کار در سطح کلان انجام بشه، اینکه بگیم ("هر کس" موظف است...) به نظر من فقط کار را در سطح شعار نگه میداره و به مرحله عمل نزدیک نمیشه.باید سیستم تعریف بشه تا همه با قرار گرفتن در چارچوب این سیستم اون وظیفه فردیشون رو انجام بدند. نمیدونم تونستم منظورم رو برسونم یا نه...بحث جوری هست که واقعاً ممکنه باعث خیلی سوء برداشتها بشه... باز هم میگم دغدغههای شما بسیار ارزشمند هستند ولی باید دنبال راهکار عملی بود! با آرزوی توفیق
به نظرم بسیاری از نکاتی که گفتید کاملاً درست است و جلو آسیب هایی را میگیرد، فقط برای اینکه به حاشیه نرفته باشم:
ممکن است این عبارت را باز کنید؟
""برای تحقق این بایدها باید کار در سطح کلان انجام بشه""
اگر case study هایی مدنظرتونه، یا اصولی یا برهه های تاریخی، هر چی!
هرچقدر از اول تر اثبات شود بهتر است، چون ابداً درکی از آن ندارم.
البته شاید منظور از "کلان" را بد متوجه شدم و منظور شما فقط مسئولین و کسانی که در جایگاه های خاص قرار میگیرند نبوده.
سلام منظور از این جمله همان هست که در ادامهاش گفتم؛ تعریف سیستمی که هر فرد در چارچوب اون وظیفهاش رو انجام بده و این کار مسئولین یک مملکت هست. این جمله به معنای نفی مسئولیت فردی نیست. بلکه به این معناست که اگر مسئولین کارشون رو درست انجام ندند و قادر به مدیریت درست نباشند قطعاً این "بایدها" محقق نخواهند شد حالا هر چقدر هم من و شما خودمون رو به آب و آتش بزنیم!
سلام علیکم،
یک حاشیه بر کلمه ""ولی"" در عبارت "باز هم میگم دغدغههای شما بسیار ارزشمند هستند ولی باید دنبال راهکار عملی بود!"
نمیدانم چقدر با کلام رهبر ارتباط برقرار میکنید، بنده علی رغم اینکه بیش از پیش ارتباط برقرار میکنم هنوز شاید درست متوجه همه حرف ها و ... نمیشوم.
شاید مثل نویسنده یا هر فرد صاحب نامی در تاریخ که باید اول او و اهداف و ... اش را شناخت تا بعد متوجه کلامش شد، احتمالاً شناختم از مبانی انقلاب و ... دقیق نیست که اینطور میشود.
ولی خب گه گاهی بین مطالبشان برخی موارد به نظرم جای دقت و تامل دارد.
از آن جمله لینک زیر است که به این بحث هم مربوط است::
http://farsi.khamenei.ir/audio-content?id=23509
دغدغه یا آرمان یا باید یا هر اصطلاح دیگری که اسمش را بگذاریم مساله کمی نیست، داشتنش شاید نیمی از ماجرا باشد، به بهانه راه کار عملی نداشتن هم نمیشود از فکر چاره جویی در آن بیرون آمد.
من نگفتم داشتن دغدغه و آرمان مسئله کمی هست.مسئله اینجاست که این فقط 50% مسئله هست و 50% بقیه داشتن راهکار عملیه.خوشبختانه چیزی که ما زیاد در مملکتمون داریم "آرمان" هست! جدی عرض میکنم، من احساس میکنم مشکلی در زمینه ترسیم یک آینده مطلوب برای کشورمون نداریم ولی شدیداً در بحث نیل به این آرمانها دچار مشکل هستیم.به نظرم ملتی هستیم که بسیار حرف میزنیم و کم عمل میکنیم. یه خاطره جالب در این زمینه دارم. بانک جهانی یک وام 600 میلیون دلاری به بخش آب و فاضلاب ایران داده بود که بخشی از اون باید صرف پرورش نیروهای انسانی کارآمد در این صنعت میشد.به همین خاطر وزارت نیرو دورههایی را به مدت چند سال با حضور اساتید آلمانی و هلندی در دانشگاه ما برگزار کرد. من در جلسه اختتامیه این دوره حضور داشتم که در اون رئیس شرکت آب و فاضلاب کشور و اساتید دوره سخنرانی میکردند.تفاوت نحوه نگاه به مسائل در این افراد برای من خیلی جالب بود؛ رئیس آب و فاضلاب کشور یک فایل word باز کرده بود و از روی اون مدام لغت "باید" رو تکرار میکرد! "ما باید طی سند چشم انداز... مسیری که باید طی کنیم... توسعه شبکه آب و فاضلاب باید تا انتهای سال..." دریغ از یک جمله نقشه راه و نحوه تحقق این بایدها! اما اساتید خارجی با یک نظم خاص ابتدا طرح مسئله میکردند و سپس قسمت اعظم وقت رو صرف تبیین نحوه رسیدن به هدفها میکردند.اینکه راهکار عملیشون برای رسیدن به اهداف چه بوده و در این راه چگونه بر مشکلات غلبه کردند. میبینید تفاوت رو؟! ما هم باید به این سمت حرکت کنیم تا نتیجهاش رو هم ببینیم. الگو گرفتن از غربیها چیز بدی نیست، به هر حال اونها در بحثهای مادی موفق بودند.ما که تعالیم دینمون نگاه وسیعتری داره و هم دنیا و هم آخرت رو شامل میشه باید بتونیم موفقتر عمل کنیم. باز هم تاکید میکنم نقش مسئولین در این زمینه خیلی پررنگتر از نقش مردم عادی است.
یکی از اقوام درجه دو دیشب تماس گرفتند و برای ادامه تحصیل و شاید زندگی در آمریکا خداحافظی کردند، کلمات همراهی نمیکنند که اوج اندوه و تاسف و حسرتم از این مساله را منتقل کنم.
بحث هایی که هرگز فرصت و شرایط اجازه نداد با ایشان بکنم ....
تفکری که سیستم های ما را کارآمد نمیبیند و منطقاً هم در آن سیستم باورها و تفکرات رفتن جایگاه درست تری دارد...
(هرچند انشالله که خیر است...)
به اعتقاد حقیر به غیر از تمام موارد درستی که مطرح میکنند: کار کارشناسی و نظم سیستمی غرب و شایسته سالاری و ...، مساله ای بین این قشر جا نیفتاده...
اینکه با وجود همه انتقاداتی که به مسئولین وجود دارد، هرکس که بخواهد میتواند و ""باید"" اثرگذار باشد.
مثال هایش را هم الحمدلله از نزدیک دیده ام، هرچند متاسفانه شخصاً هنوز لیاقت رسیدن به این مرحله را پیدا نکرده ام.
پژوهشکده هایی که میگردند تا مبانی و حلقه های گمشده دولت را پیدا کنند و با روش های مختلفی آنها را اعمال کنند(و اثر گذار هم بوده اند)، شعارهای زمین مانده انقلاب را با تاسیس نهاد یا .. جبران کنند. گروه ها و تشکل ها و NGO هایی که کم اثرگذار نیستند نمونه های فنی و مدیریتی است که از نزدیک دیده ام و شاید اگر به عرصه فرهنگی هم ورود جدی تری کرده بودم با نشانه های مثبتی که دیده ام به موارد ارزنده ای میرسیدم...
مثال های دیگری هم وجود دارد از افراد برجسته ای که در طول تاریخ جریان ساز بوده اند به نوعی ...
خیلی ریزه کاری ها در بحث باقی ماند
عذر خواهی میکنم.
و من الله التوفیق.
سلام من این بحثها رو دوست دارم ولی متاسفانه این فضا گنجایش نداره استفاده کردیم یا حق
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
تشکر
:)
با این فایلای شما رمضان خوبی بود
عیدتون خیلی مبارک
الحمدلله...همین برای من کافیه!
سلام علیکم
عذرخواهى میکنم ک بحث نامربوطى ب مطلب است.
لینک زیر را نسبتا بر حسب اتفاق دیدم,
http://farsi.rouhollah.ir/library/sahifeh?volume=19&tid=5#rouhollah-sahifeh-19-7-2
ب نظرم رسید اینجا لینک دهم و اگر بشود بحث کوتاهى در موردش انجام شود.
سلام
احوال شما؟
بسیار عالی! دوست دارم اول برداشت شما رو بشنوم تا بیشتر متوجه منظورتون از دادن این لینک بشم بعد اگر نظری داشتم خدمتتون عرض میکنم
آقا جلسه نهم
الساعه قربان!
نه منظوری در کار نیست. یعنی هدف خاصی نبود.
به نظرم مطالب این لینک سنگین و پرابهت آمد و "باید" به آنها رسید. (شاید دلیل اینجا آوردنش این بود که دیگران هم در این ابهت "حیاتی"** شریک شوند.)
به نظرم سیاست ما باید مقدس باشد. یک چیزهای اصل و مهمی به بهانه های کوچک فراموش میشوند.
به نظرم راه طولانی است و فراموشی های امثال بنده زیاد.
---
کلی حرف میزنم چون میدانم در مکان هایی و شرایطی نباید جزئی سخن گفت. متاسفانه بنده هم کمی بیش از پیش رسیده ام ب اینکه نباید بحث کرد مگر در شرایط خاص!!!
باید کلی حرف زد که هرکس برداشت خودش را بکند و همه خوششان بیاید...
** ب شرطی که حیات را بخواهیم به حیاتی قرآنی نزدیک کنیم...
سلام مجدد
میدونید، این "بایدی" که اشاره کردید کاملاً درسته و راه صواب هم همینه ولی چیزی که همیشه دیدیم این هست که "در عمل" سیاست سازگاری چندانی با اخلاق پیدا نمیکنه! همین به قول شما "بهانههای کوچک" باعث میشه خیلی از اصول زیر پا گذاشته بشه.این نه بحث الآن کشور ما که واقعیت جوامع مختلف بوده در طول تاریخ بوده.مسئله همین "در مقام عمل" هست.معمولاً هم افراد خودشون رو توجیه میکنند و به همین راحتی همه چیز تمام میشود!
مثل اینکه قرار نبود بحثهای دنبالهدار بکنم :)
واقعاً در فضای مجازی جای بحث و گفتگوی این چنینی نیست.
با آرزوی توفیق
""باید"" ی که عرض کردم ابداً توجیه پذیر نیست.
در کربلا برایش جان میدهند و در انقلاب اسلامی و دفاع مقدس هم!
آن لینک یک حسرت عمیق معرفتی را نمایش میداد.
که چقدر باید افسوس بخوریم (نه ژست افسوس خوردن بیاییم) که مشغول به فرعیاتیم...
علمی که باید در دست نیست، و ما ...
حال در این شرایط چه در دست داریم؟
یک جمهوری اسلامی که میشود سرگرم بازی -لعب- های سیاسی و دنیایی اش شد، میشود هم مشارکت کرد، به هر نحوی ولی پاک...
تا اینجا به نظرم اگر کسی نخواهد مرد سیاست باشد هم میشود بهترین مشارکت ها را بکند.
این لینک از شهید آوینی است، به تیتر مطلب توجه نکنید، به دردهای یک آدم اسلام خواه توجه کنید که از محیط سراسر نور جهادی گرفتار بندهای اداری شده یا آدم های دربند شده را میبیند.
http://ravayat89.blogfa.com/post-115.aspx
نمیدانم این گرفتاری را چقدر از نزدیک حس کرده اید و چقدر در برابرش مقاومت کرده اید، ولی بنده رسماً تجربه کرده ام(هرچند خیلی کم)
این لینک پیام امام بزرگوارمان است. آن زمانی که بسیجیان از جنگ برگشته هوای انحلال را در سرمیپروراندند و بدیهی است که خیلی ها مثل امروز فکر کنند که بسیج حاشیه یا بیهوده یا .. است و کاری برای انجام دادن ندارد
(عبارات واقعاً جدی و سنگین است)
http://farsi.rouhollah.ir/library/sahifeh?volume=21&tid=112
ماجراهای تشکیل انقلاب اسلامی را که میخوانیم.
نهادهایی که تک به تک تشکیل شد و شروع به کار کرد.
آنها که تا اینجا پیش آمده...
همه نشان از آن است که هروقت "مردم" جدی گرفته اند و پای کار آمدند و اسلام خواسته اند، توفیق بوده...
درست که بحث مسئولین هم به جای خود مطرح است، ولی اینکه برای تک به تک غلط گرفتن از آنها گرفتار بحث های سیاسی شویم و خیلی مسائل زمین بماند، اول از همه ظلم به خودمان و بعد هم ....
اینهایی که عرض کردم تعریف مسئله بود.
که آدم را به مرحله "بند نشدن روی زمین" لااقل در سطح فکر و دغدغه برساند.
مرحله بعد میشود اینکه کاری باید کرد، و هرکس پیدا کند جای خودش کجاست... حتماً و بدون شک جای مناسب آن نیست که هرکس """فقط""" به تخصص و خودسازی و معرفت خودش برسد (که اینها لازم و واجب است به عنوان اسباب، نه کافی)
....
و من الله التوفیق
امیدوارم روشن باشد که بحث مهم و جدی و سنگین است
بعلاوه
بنده که شناخت خاصی از نویسنده وبلاگ ندارم، صرفاً در حد تیپ نوشته ها و پاسخ کامنت ها ...
لذا خدایی نکرده گفته ها حاوی هیچ جسارت و اتهامی نیست.
اگر لحن عتابی هست، اول از همه به "خود" است و بعد اینکه جمعی باید در جای جای این سرزمین که بگیرند زیر این علم را ...
و خب طبیعتاً آن جمع از افرادی هستند که اسلام و مسیر و عقبی و ... برایشان موضوعیت دارد.
سلام
متوجه منظورتان هستم...برداشتی جز بیان دغدغههای ارزشمند شما از کامنت قبل نکردم :)
توی جواب قبلیام اشاره کرده بودم که این به تدریج دور شدن از ارزشهای اولیه در همه انقلاب ها و در همه جای دنیا مشاهده میشه...اما حرف من چیز دیگری است. ببینید، من دوست دارم در همه مسائل زندگیام دنبال "راهکاری عملی" برای حل مشکل فعلی باشم.اینجا هم همین جوره، در چند لینکی که تا الآن دادید همه جا حرف از "بایدها" است. بایدهایی که اساس درستی دارند و من هم در این "بایدها" با شما هم عقیده هستم؛ ولی سوال اینجاست که چه راهکار عملی برای تحقق این بایدها وجود داره؟ راهکار عملی جز با آسیب شناسی مسئله، تفکر گروهی و تعریف ساز و کار ممکن نیست.باز هم اعتقاد دارم برای تحقق این بایدها باید کار در سطح کلان انجام بشه، اینکه بگیم ("هر کس" موظف است...) به نظر من فقط کار را در سطح شعار نگه میداره و به مرحله عمل نزدیک نمیشه.باید سیستم تعریف بشه تا همه با قرار گرفتن در چارچوب این سیستم اون وظیفه فردیشون رو انجام بدند.
نمیدونم تونستم منظورم رو برسونم یا نه...بحث جوری هست که واقعاً ممکنه باعث خیلی سوء برداشتها بشه...
باز هم میگم دغدغههای شما بسیار ارزشمند هستند ولی باید دنبال راهکار عملی بود!
با آرزوی توفیق
به نظرم بسیاری از نکاتی که گفتید کاملاً درست است و جلو آسیب هایی را میگیرد، فقط برای اینکه به حاشیه نرفته باشم:
ممکن است این عبارت را باز کنید؟
""برای تحقق این بایدها باید کار در سطح کلان انجام بشه""
اگر case study هایی مدنظرتونه، یا اصولی یا برهه های تاریخی، هر چی!
هرچقدر از اول تر اثبات شود بهتر است، چون ابداً درکی از آن ندارم.
البته شاید منظور از "کلان" را بد متوجه شدم و منظور شما فقط مسئولین و کسانی که در جایگاه های خاص قرار میگیرند نبوده.
سلام
منظور از این جمله همان هست که در ادامهاش گفتم؛ تعریف سیستمی که هر فرد در چارچوب اون وظیفهاش رو انجام بده و این کار مسئولین یک مملکت هست. این جمله به معنای نفی مسئولیت فردی نیست. بلکه به این معناست که اگر مسئولین کارشون رو درست انجام ندند و قادر به مدیریت درست نباشند قطعاً این "بایدها" محقق نخواهند شد حالا هر چقدر هم من و شما خودمون رو به آب و آتش بزنیم!
سلام علیکم،
یک حاشیه بر کلمه ""ولی"" در عبارت "باز هم میگم دغدغههای شما بسیار ارزشمند هستند ولی باید دنبال راهکار عملی بود!"
نمیدانم چقدر با کلام رهبر ارتباط برقرار میکنید، بنده علی رغم اینکه بیش از پیش ارتباط برقرار میکنم هنوز شاید درست متوجه همه حرف ها و ... نمیشوم.
شاید مثل نویسنده یا هر فرد صاحب نامی در تاریخ که باید اول او و اهداف و ... اش را شناخت تا بعد متوجه کلامش شد، احتمالاً شناختم از مبانی انقلاب و ... دقیق نیست که اینطور میشود.
ولی خب گه گاهی بین مطالبشان برخی موارد به نظرم جای دقت و تامل دارد.
از آن جمله لینک زیر است که به این بحث هم مربوط است::
http://farsi.khamenei.ir/audio-content?id=23509
دغدغه یا آرمان یا باید یا هر اصطلاح دیگری که اسمش را بگذاریم مساله کمی نیست، داشتنش شاید نیمی از ماجرا باشد، به بهانه راه کار عملی نداشتن هم نمیشود از فکر چاره جویی در آن بیرون آمد.
من نگفتم داشتن دغدغه و آرمان مسئله کمی هست.مسئله اینجاست که این فقط 50% مسئله هست و 50% بقیه داشتن راهکار عملیه.خوشبختانه چیزی که ما زیاد در مملکتمون داریم "آرمان" هست! جدی عرض میکنم، من احساس میکنم مشکلی در زمینه ترسیم یک آینده مطلوب برای کشورمون نداریم ولی شدیداً در بحث نیل به این آرمانها دچار مشکل هستیم.به نظرم ملتی هستیم که بسیار حرف میزنیم و کم عمل میکنیم. یه خاطره جالب در این زمینه دارم. بانک جهانی یک وام 600 میلیون دلاری به بخش آب و فاضلاب ایران داده بود که بخشی از اون باید صرف پرورش نیروهای انسانی کارآمد در این صنعت میشد.به همین خاطر وزارت نیرو دورههایی را به مدت چند سال با حضور اساتید آلمانی و هلندی در دانشگاه ما برگزار کرد. من در جلسه اختتامیه این دوره حضور داشتم که در اون رئیس شرکت آب و فاضلاب کشور و اساتید دوره سخنرانی میکردند.تفاوت نحوه نگاه به مسائل در این افراد برای من خیلی جالب بود؛ رئیس آب و فاضلاب کشور یک فایل word باز کرده بود و از روی اون مدام لغت "باید" رو تکرار میکرد! "ما باید طی سند چشم انداز... مسیری که باید طی کنیم... توسعه شبکه آب و فاضلاب باید تا انتهای سال..." دریغ از یک جمله نقشه راه و نحوه تحقق این بایدها! اما اساتید خارجی با یک نظم خاص ابتدا طرح مسئله میکردند و سپس قسمت اعظم وقت رو صرف تبیین نحوه رسیدن به هدفها میکردند.اینکه راهکار عملیشون برای رسیدن به اهداف چه بوده و در این راه چگونه بر مشکلات غلبه کردند. میبینید تفاوت رو؟! ما هم باید به این سمت حرکت کنیم تا نتیجهاش رو هم ببینیم. الگو گرفتن از غربیها چیز بدی نیست، به هر حال اونها در بحثهای مادی موفق بودند.ما که تعالیم دینمون نگاه وسیعتری داره و هم دنیا و هم آخرت رو شامل میشه باید بتونیم موفقتر عمل کنیم. باز هم تاکید میکنم نقش مسئولین در این زمینه خیلی پررنگتر از نقش مردم عادی است.
یکی از اقوام درجه دو دیشب تماس گرفتند و برای ادامه تحصیل و شاید زندگی در آمریکا خداحافظی کردند، کلمات همراهی نمیکنند که اوج اندوه و تاسف و حسرتم از این مساله را منتقل کنم.
بحث هایی که هرگز فرصت و شرایط اجازه نداد با ایشان بکنم ....
تفکری که سیستم های ما را کارآمد نمیبیند و منطقاً هم در آن سیستم باورها و تفکرات رفتن جایگاه درست تری دارد...
(هرچند انشالله که خیر است...)
به اعتقاد حقیر به غیر از تمام موارد درستی که مطرح میکنند: کار کارشناسی و نظم سیستمی غرب و شایسته سالاری و ...، مساله ای بین این قشر جا نیفتاده...
اینکه با وجود همه انتقاداتی که به مسئولین وجود دارد، هرکس که بخواهد میتواند و ""باید"" اثرگذار باشد.
مثال هایش را هم الحمدلله از نزدیک دیده ام، هرچند متاسفانه شخصاً هنوز لیاقت رسیدن به این مرحله را پیدا نکرده ام.
پژوهشکده هایی که میگردند تا مبانی و حلقه های گمشده دولت را پیدا کنند و با روش های مختلفی آنها را اعمال کنند(و اثر گذار هم بوده اند)، شعارهای زمین مانده انقلاب را با تاسیس نهاد یا .. جبران کنند. گروه ها و تشکل ها و NGO هایی که کم اثرگذار نیستند نمونه های فنی و مدیریتی است که از نزدیک دیده ام و شاید اگر به عرصه فرهنگی هم ورود جدی تری کرده بودم با نشانه های مثبتی که دیده ام به موارد ارزنده ای میرسیدم...
مثال های دیگری هم وجود دارد از افراد برجسته ای که در طول تاریخ جریان ساز بوده اند به نوعی ...
خیلی ریزه کاری ها در بحث باقی ماند
عذر خواهی میکنم.
و من الله التوفیق.
سلام
من این بحثها رو دوست دارم ولی متاسفانه این فضا گنجایش نداره
استفاده کردیم
یا حق