کوچه هامان را به نامشان کردیم که هرگاه آدرس منزلمان را می دهیم بدانیم از گذرگاه خون کدام شهید است که با آرامش به منزل می رسیم...
تمام دلخوشی من «دیدی» است که «بازدیدی» خواهد داشت...
دیروز که به سمت مسجد دانشگاه میرفتم حجم زیادی از بنرها و چندین و چند دسته گل بسیار مفصل نظرم رو جلب کرد. نزدیک که شدم متوجه شدم که پدر رئیس دانشگاه به رحمت خدا رفته و این همه بنر و دسته گل برای ایشون هست... اما چیزی دیگری منو به فکر فرو برد ... یاد چند وقت پیش افتادم که پدر یکی از نامیترین اساتید و صاحبنظران کشور در زمینه مهندسی هیدرولیک که عضو هیئت علمی دانشگاه ما هستند فوت کرده بودند.(گویا پدرشون جزو علما و پرهیزگاران روزگار هم بودند)؛ یادمه فقط دو تا بنر جلوی ورودی دانشکده زده بودند و یک کاغذ A4 برای عرض تسلیت پشت در اتاقشون! همین و بس! اما وقتی پدر رئیس دانشگاه فوت کردند قضیه کلی فرق کرد! واقعاً توی عمرم این همه بنر و دسته گل یکجا ندیده بودم!
پیش خودم فکر میکردم این همه تشریفات
برای خود ایشون بود یا برای مقام و منصبشون؟!
مثلاً اگه ایشون یکی دو ماه پیش از سمت ریاست دانشگاه کنار میرفتند آیا باز هم این
حجم عظیم بنرها و دستهگلها رو میدیدیم؟! پاسخ خیلی سخت نیست! با چیزی که از اون
استادمون ذکر کردم فکر میکنم جواب منفی هست!
برای خودم ماجرای جالب و تاملبرانگیزی
بود و درسهای زیادی برام داشت.
مقامها و مناصب به تعبیر قرآن بازیچههای این دنیا هستند...بازیچهای که عدهای
رو عجیب به خودش مشغول میکنه و نتیجهاش غفلت از آخرت و حتی گاهی نابودی تمام
زندگی جاوید هست...اما... کسانی هستند که این «قدرت» براشون اعتباری دنیایی بیش
نیست و با چشم دل سرای آخرت رو میبینند.
اونا از همین «تجارت» بهترین استفاده رو
میکنند و آخرت پرباری رو برای خودشون رقم میزنند... رِجَالٌ لَّا تُلْهِیهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَیْعٌ عَن
ذِکْرِ اللَّـهِ وَإِقَامِ الصَّلَاةِ وَإِیتَاءِ الزَّکَاةِ یَخَافُونَ یَوْمًا
تَتَقَلَّبُ فِیهِ الْقُلُوبُ وَالْأَبْصَارُ ﴿النور: ٣٧﴾
انشاالله رئیس دانشگاه ما هم جزو دسته دوم باشه!
پ.ن.1: دوستان عزیز، برای سلامتی مادربزرگم دعا کنید...
پ.ن.2: اصلاً فکرش رو هم نمیکردم،یک تماس غیرمنتظره و یک دعوت غیرمنتظرهتر... به امید خدا فردا عازم جنوب هستم... در کنار بهترین آدمای روزگار به یادتون خواهم بود!