الهی... گاهی... نگاهی

"ای پیامبر! همانا ما نگاه منتظرت را به آسمان می‌بینیم..." (بقره-144)

الهی... گاهی... نگاهی

"ای پیامبر! همانا ما نگاه منتظرت را به آسمان می‌بینیم..." (بقره-144)

۵۲- خوشحالم

خوشحالم... خوشحالم از اینکه برای چند شب هم که شده کسی در این شهر هزار رنگ  گرسنه  سر به بالین نمی‌گذارد...


صلی الله علیک یا اباعبدالله



نظرات 4 + ارسال نظر
د دوشنبه 15 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 18:49

سلام.

چقدر قالب وبلاگ خوب و قشنگ و به جاست....

و من ناراحتم از اینکه چرای کوتاهی ها(جداً کوتاهیه، خیلی کارها میشد کرد و نکردیم.) توی این مملکت اسلامی باعث شده که فقط همین چند شب...


کاش که همه در کنار سنت های ارزمند نگاهی هم به حقیقت و عمق ماجرا داشته باشند.


و من الله التوفیق.

علی غضنفری سه‌شنبه 16 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 14:41

خوشا از دل نم اشکی فشاندن
به آبی آتش دل را نشاندن

خوشا زان عشقبازان یاد کردن
زبان را زخمه فریاد کردن

خوشا از نی، خوشا از سر سرودن
خوشا نی نامه ای دیگر سرودن

نوای نی نوایی آتشین است
بگو از سر بگیرد، دلنشین است

نوای نی، نوای بی نوایی است
هوای ناله هایش، نینوایی است


نوای نی دوای هر دل تنگ
شفای خواب گل، بیماری سنگ

قلم، تصویر جانگاهی است از دل
علم، تمثیل کوتاهی است از نی

خدا چون دست بر لوح و قلم زد
سر او را به خط نی رقم زد

دل نی ناله ها دارد از آن روز
از آن روز است نی را ناله پر سوز

چه رفت آن روز در اندیشه نی
که اینسان شد پریشان بیشه نی؟

سری سرمست شور و بی قراری
چو مجنون در هوای نی سواری

پر از عشق نیستان سینه او
غم غربت، غم دیرینه او

غم نی بند بند پیکر اوست
هوای آن نیستان در سر اوست

دلش را با غریبی، آشنایی است
به هم اعضای او وصل از جدایی است

سرش بر نی، تنش در قعر گودال
ادب را گه الف گردید، گه دال

ره نی پیچ و خم بسیار دارد
نوایش زیر و بم بسیار دارد

سری بر نیزه ای منزل به منزل
به همراهش هزاران کاروان دل

چگونه پا ز گل بر دارد اشتر
که با خود باری از سر دارد اشتر؟

گران باری به محمل بود بر نی
نه از سر، باری از دل بود بر نی

چو از جان پیش پای عشق سر داد
سرش بر نی، نوای عشق سر داد

به روی نیزه و شیرین زبانی!
عجب نبود ز نی شکر فشانی

اگر نی پرده ای دیگر بخواند
نیستان را به آتش میکشاند

سزد گر چشم ها در خون نشیند
چو دریا را به روی نیزه بیند

شگفتا بی سر و سامانی عشق!
به روی نیزه سرگردانی عشق!

از دست عشق عالم در هیاهوست
تمام فتنه ها زیر سر اوست

محرم شروع شد...
و امسال متفاوتر از هرسال برای من...
و کاش زبان ها ناتوان از گفتن و دستها قاصر از نوشتن نبودند...
التماس دعا
پ.ن:ارشددر چه وضعیتی سید؟خودت چه طوری رفیق؟

شافی جمعه 19 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 20:01 http://hovalshafi.persianblog.ir

سلام
ماه ماه عاشقای ا ربابه...محرم اگه نبود ما زنده نمیموندیم...
سید یه پیشنهاد..خوب مینویسی و عمیق..میدونم وقت ندری اما اگه دوست داشتی مسبابق ی بوی سیب رو شرکت کن
دعام کن خلی اخوی

یاس پنج‌شنبه 25 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 23:47

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد