پیام این اشکها روی دیگرِ سکه اجتهادات و فتاوای آیه الله صانعی درباره حقوق زنان است.تصویر اشکهای آیت الله العظمی صانعی در سوگ همسرش، روانشاد خانم شفیعی بسیار گویا و تاثربرانگیز بود؛ تصویری ماندگار که بر کتیبه دلها نقش می بندد .
آیت الله صانعی بیش از هر مرجع تقلیدی به حقوق زنان توجه کرده است. زن که همواره در ادبیات، سیاست، تاریخ، اجتماع، فقه و حقوق انسان درجه دوم محسوب شده و می شود و به عبارت دیگر همواره در حاشیه مرد(همسر، برادر، پسر) قرار گرفته، با فتاوی شجاعانه و کارشناسانه ایشان ، در مرکز و مدار زندگی جامعه ایرانی قرار گرفت و با نگاه تازه ای که به حقوق زنان مطرح شد، بسیاری از ناگفته های فقهی که نیاز امروز نسل جوان و دختران امروز و مادران فرداست پاسخ داده شد. فتاوایی همچون ارث زن از همه اموالِ همسر و ارث تمام اموال مرد توسط زن در صورت نبود ورثه دیگر، تساوی قصاص، شرایط طلاق زن، ازدواج مجدد و موقت فقط در شرایط خاص، برابری دیه زن و مرد، عدم شرط مرد بودن برای قضاوت، مرجعیت و سایر مناصب حکومتی، اولویت ولایت مادر بر پدربزرگ در غیاب پدر و...از جمله کارهای درخشان و ماندگار آیت الله صانعی در حوزه فقه و حقوق زنان است و آثار برجاماندنی آن، نه فقط در مجامع علمی و دانشگاهی، محافل حقوق بشری، بلکه در زندگی روزمره افراد عادی جامعه نیز بتدریج نمایان شده است.
وقتی چهره گریان ایشان را در فراق و سوگ همسر دیدم، دریافتم برخلاف اکثر آقایان مراجع که معمولا خانم را در اندرونی خانه نگاه می دارند؛ و کمتر دیده شده است که مرجع تقلیدی با همسر خود در خیابان شانه به شانه هم راه بروند؛ یا مرجع تقلیدی اسم همسر خویش را به زبان بیاورد و یا از همسرش در جمعی عمومی یا خصوصی یاد کند - چه رسد به اینکه مواضع شجاعانه در مورد زنان و حقوق از یاد رفته و فراموش شده آنان داشته باشد- ؛ اکنون مرجعی از صمیم دل و آشکارا در سوگ همسرش می گرید.
بدون تردید، پیام این اشکها روی دیگر سکه اجتهادات و فتاوی آیه الله صانعی در باره حقوق زنان است. فتاوایی که جسارت بیان آن در کمتر مرجعی دیده شده است. به عبارت دیگر ایشان نه تنها به لحاظ نظری و پژوهشی در باره حقوق زنان اندیشیده اند و فتاوی تازه و ابتکاری مطرح کرده اند بلکه خود در حفظ و مراعات حقوق همسرشان سنگ تمام گذاشته اند. و با آن باورها زندگی کرده اند و تئوری را در عمل پیاده کرده اند.
ایشان یک بار هم از مهندس موسوی تجلیل کردند که دست همسرش را می گیرد و در جمع مردم ظاهر می شود.
فیلم مستندی که چندسال قبل تلویزیون الجزیره در باره زندگی آیه الله صانعی ساخته بود را یکبار دیگر دیدم. در بخشی از فیلم ایشان کارهای معمول خانه را درحالیکه همسر بیمارشان در کنار سفره نشسته اند، انجام می دهند. ایشان وسایل سفره را یکی یکی می آوردند... درست همان کارهایی که تا کنون حوزه اختصاصی زنان و خلاف شئونات نه فقط مرجعیت - که حتی خلاف شئونات مردان در بسیاری از خانواده ها آنهم در مقابل چشم دیگران - تلقی شده و می شود.
پیامبر اسلام که در آستانه میلاد پربرکتش هستیم، رابطه گرم و صمیمانه با همسر را نشانه کمال ایمان می دانست. جای آن دارد که اشکهای سوزناک آیت الله صانعی در فقدان همسرش را با نگاهی جدید بازخوانی کنیم.
جمیله کدیور: 10/11/1390
لینک(نیاز به ف.ی.ل.ت.ر شکن دارد): http://www.kaleme.com/1390/10/15/klm-85494/
لینک عادی: بانوی لطف کرامت، همسر مرجعیت: http://saanei8.info/?view=01,01,07,23,0
یا حسین گفتن... با حسین بودن... فاصله یک نقطه ساده است؛ اما این کجا و آن کجا!
ویرایش دوم:
داشتم به این جملهای که نوشتم فکر میکردم... توی زندگی دنیایی، ما آدما همیشه دنبال پیشرفت هستیم؛ در همه زمینهها! راه دور نریم، خودم رو مثال میزنم؛ بعد از اتمام لیسانس عزم خودم رو برای ادامه تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد جزم کردم. چندین ماه زحمت کشیدم و علیرغم تلاش چندین ماهه نتیجه مورد انتظارم حاصل نشد. با این حال ناامید نشدم و علیرغم سختیهای زیاد درس خوندن در سال دوم(!) در نهایت تونستم با تجربیات گذشته و یک برنامهریزی مناسب، در رشته مورد علاقهام در یکی از بهترین دانشگاههای کشور قبول بشم. حالا که نگاهی به عقب میندازم و مسیر طی شده رو نگاه میکنم احساس خوبی بهم دست میده...ولی... ولی سوال اینجاست که چرا توی زندگی معنوی این جور نیستم؟! شده تا حالا برای رسیدن به مراتب بالای معنوی یک برنامه بلند مدت بریزم؟! شده یک افقی رو برای خودم ترسیم کنم و برای رسیدن به اون تلاش شبانهروزی بکنم و با عدم موفقیت هم ناامید نشم؟
«یا حسین گفتن» و شور داشتن کلاس اول مدرسه اهل بیت(ع) هست... چرا برای «با حسین بودن» که کلاسهای بالاتر این مدرسه و در حکم همین تحصیلات تکمیلی هست کاری نمیکنیم؟! چرا به اندازه سنمون داریم توی این کلاس اول درجا میزنیم؟! آیا وقت اون نرسیده که به جای «توسل» به حضرت برای رفع گرفتاریهای دنیوی، به حضرت «توصل» پیدا کنیم؟! آیا اون بزرگواران چیزی غیر از این از ما انتظار دارند؟! (البته مستحضرید که دارم به طور عام صحبت میکنم، میشناسم خیلی از آدما رو که نگاهشون به زندگی معنویشون مانند زندگی مادیشون هست، یکیش شما!)
کلاً حکایتی داریم!
یاحق