دیدم چند روز از ماه مبارک گذشته و من هیچی دربارهاش ننوشتم.مجله این هفته همشهری جوان رو که میخوندم چشمم افتاد به یادداشت سرکار خانم مرشدزاده.ایشون کلاً یادداشتهای زیبایی مینویسند.این یکی خیلی به دلم چسبید چون حرف دلم رو زد...
...
ماه رمضانی که میآید-رمضان سال 1430- کارش از همه ماه رمضانهای پیش سختتر است.
پاک کردن ما از آلودگیها، سال به سال پیچیدهتر و تخصصیتر میشود. ولی امسال، اوضاعمان حتی مطابق نرخ رشد آلودگی معمولمان هم پیش نرفته است.ناگهان یک جهش سینوسی در کشف و فرو رفتن در گناهان جدید داشتهایم و رکوردهای بینظیری زدهایم.پاک کردن ما،امسال، واقعاً کار نفسگیر و عجیبی است.خدا کند رمضانی که میآید تاب بیاورد و جوابمان نکند.
همین یک قلم را حساب کنید که پدران و مادران ما، نهایت جرمشان این بود که سر کوچه با چند تا همسایه، پشت سر یکی که نبود بد بگویند یا در حد خودشان کارهایی که نکرده به او نسبت دهند.کجا به عقل شان میرسید که غیبتها و تهمتها را میشود send to all کرد؟کاری به جناح سیاسیمان اصلاً ندارد، هر دو طرف یا هر چند طرف در این چند ماهی که گذشت از این کارها کردهایم.
خوب بود اگر برای پر کردن نامه عمل ما، کاری به حافظه موبایل یا کامپیوترمان نداشتند؛ حیف که همه اینها هم حساب است؛ حیف که دروغ شناسهای حرفهای آن طرف هست که نمیشود با سناریوهای پیچیده مجابشان کرد.
فکرش را بکنید! ماه رمضانهای سالهای مختلف اگر نشستی با هم داشته باشند حتماً هی آه میکشند و میگویند:دروغ هم دروغهای قدیم؛یک استغفرالله پاکشان میکرد ولی این جدیدیها...آنها حتماً دلشان به حال رمضانی که میآید میسوزد.چطور میشود این مومنین سرگردان را دوباره مثل روز اول کرد؟بعد حتماً خود رمضان آخری جوابشان میدهد که خیالتان نباشد و من کارم را بلدم.حتماً این ماه رمضان آخری به قبلیها میگوید که عوضش این مومنان آلوده، تا دلتان بخواهد تنها و سرگردانند و تنهایی و سرگردانی از آن چیزهایی است که خدا به خاطر آن، معامله را آسانتر میگیرد و نرخ شویندهها را در حد حراج می آورد پایین. بعد احتمالاً ماه رمضانهای قدیمی به ماه رمضان آخری میگویند که این وسایل عجیب چیست که با خودت میبری و او توضیح میدهد که این "شبهه شور" است، این هم "شایعهساب".احتمالاً قدیمیها سر در نخواهند آورد چون قدیم کارها با همین دست راه میافتاد و به این همه وسایل احتیاج نبود ولی رمضان آخری خیلی چیزها باید بردارد با خودش بیاورد؛ جاروهای مکنده توجیه و برسهایی که میروند گوشههای ذهن و شک میشویند.
ماه رمضانی که میآید، سخت و عزیز است.هیچ وقت بیشتر از امروز به آمدنش احتیاج نداشتهایم.ما مهمانان شوک زدهای هستیم که با نگاهی خالی و منفعل، گوشهای ایستاده اند و حتی به دستهایشان هم اعتماد ندارند که بخواهند آنها را دراز کنند و چیزی از سفره بردارند.امسال مهمانان فلجی هستیم که لقمه راباید بگذارند توی دهانمان تا شاید حافظه طعمهای قدیمی بهمان برگردد.
آیه به آیه کتاب خدا را باید دوباره در درون ما نازل کنند.انگار شوک یا هیجان، حافظه معنوی همه ما را پاک کرده باشد و اسمها را، کلمهها را،مفهومها را از یاد برده باشیم.ما از تصادف سخت و عجیبی از یک دوره کمایی طولانی به حیات برگشتهایم و قدر هر دستی را که دوباره طعم زندگی را به ما بچشاند میدانیم.خدا کند رمضانی که می آید، همه اینها را حوصله کند.چرا نکند؟
قبل از هر چیز این را بگویم که روی سخن من با همه نیست . پیامبر بزرگوار ما فرمودند:«هر سخنی که می گویی در آن استثنایی به کار ببر.»منظور ایشان از این حدیث این است که هیچ وقت نگو همه مردم این صفت ناپسند را دارند؛ بلکه همیشه نیک مردمانی هستند که مبرا از آن باشند.پس شما هم مرا ببخشید اگر این گونه که عرض خواهم کرد نیستید!
ما...
همهی ما میدانیم که قرآن هدایتگر از زمان بعثت پیامبر به عنوان" عصر جاهلیت" یاد کرده است . ولی تا حالا راجع به این جاهلیت فکر کردی؟ بگذار کمی بهتر بگویم، وقتی می گویند عرب جاهلی ما سریع در ذهنمان انسان هایی را تصور میکنیم که دختران خود را زنده به گور می کردند سر کوچکترین مسئله ای جنگهای قبیلهای به راه میانداختند و یا مثلاً آنقدر از تمدن به دور بودند که فقط 17 نفردر تمام حجاز سواد داشتند . ولی من می گویم این جاهلیتی نیست که خدا در قرآن به آن اشاره می کند . دلایل زیادی برای اثبات حرفم دارم ولی به جهت اختصار فقط یکی را عرض می کنم : اعراب آن دوران قانونی بین خودشان داشتند که در 4 ماه حرام هیچ گونه جنگ و انتقام کشی از هم نداشته باشند و حرمت این 4 ماه را حفظ کنند . این قانونی نبوده که اسلام آن را وضع کرده باشد؛ به گواه تاریخ این قانون از 1500 سال قبل از ظهور اسلام وجود داشته و خداوند در این دین آنرا تایید کرده است . باز هم به شهادت تاریخ در کل این 1500 سال فقط 4 بار این قانون نقض شده است. به این جمله دقت کنید فقط 4 بار در 1500 سال! اکنون زمان ما را ببینید . در این 4 ماه شما از این چهارراه به آن چهارراه که میروید چند بار حرمت این ماه ها شکسته می شود؟ چند دعوا و ستیزه و انتقام میبینید؟ تمام این پر حرفیها را کردم که به این نکته برسم : ما (اگر ابتدای این نوشته را نخواندید الآن حتما بخوانید ) جاهلیت را فقط در اعراب بدوی می بینیم و بس. اصلاً به جاهلیت جدید خودمان نمی اندیشیم . این جاهلیت جدید چیست؟ من میگویم : آنجا که راه ما از راه خدا منحرف می شود آنجا ابتدای جاهلیت است . می خواهم کمی از جاهلیت نوین خودمان بگویم :
قرآن...
جایگاه قرآن در زندگی ما کجاست؟نمی دانم چقدر با حرف من موافقی ولی به نظر من در زمانهی ما قرآن فقط دو جا مهم است؛یکی عروسی و دیگری عزا! در عروسی هرچه قدر قرآن عروس خانم نفیس تر و از کاغذ اعلاتر باشد شان و منزلت ما هم بالاتر میرود! در عزا هم قرآن را تکه تکه می کنیم(عجب این جمله کنایه قشنگی به ما میزند!) و هرکدام یک تکه اش را تند تند ورق می زنیم! در خانه هم اگر قرآن بخوانیم به نیت ثواب است.آیا خدا قرآن را نازل کرده تا فقط ثواب ببریم؟ یک مطلب جالب شنیدم که آوردنش در اینجا خالی از لطف نیست؛ پیامبر(ص) وقتی که حدیث ثقلین را ایراد می فرمودند، به هنگام گفتن«من دو چیز گرانبها نزد شما باقی میگذارم» دو انگشت سبابهی خود را در کنار هم قرار دادند. این حرکت پیامبر خیلی هوشمندانه بود،اگر پیامبر انگشت سبابه و وسط دست خود را به نشانه ی قرآن وعترت در کنار هم میگرفتند بعدها مفسرین مغرض می گفتند که انگشت وسط که بلندتر است یعنی قرآن و انگشت سبابه یعنی اهل بیت! ولی ایشان با ذکاوت تمام دو انگشت سبابه ی خود را نشان دادند که بگویند این دو به یک اندازه اهمیت دارند. ولی ما چطور؟ آنقدر که به اهل بیت ارادت داریم به قرآن هم توجه داریم؟برای حسن ختام این بخش سخنی از امام خمینی (ره) را برایتان نقل می کنم:"فرزندم! با قرآن، این کتاب بزرگ معرفت آشنا شو اگر چه با قرائت آن و راهی از آن به سوی محبوب باز کن و تصور نکن که قرائت بدون معرفت اثری ندارد که این وسوسه ی شیطان است"
اهل بیت...
تصور ما از اهل بیت(علیهم السلام) چیست؟این چراغهای نورانی چقدر از زندگی ما را روشن کرده اند؟بهتر بگویم چقدر ما اجازه دادیم زندگی ما را روشن کنند؟به نظر من ائمه برای ما شده اند واسطه هایی که هرچیز درست یا نادرستی که از خدا میخواهیم به ما بدهند! ما ازآنها همه چیز میخواهیم «جز خودشان را». هنگام درآوردن ماشین از جوی آب به یاد امیر المومنین می افتیم! امام حسین را با چهار روز خورش قیمه به یاد میآوریم! اصلاً چقدر" شوری " که در مجالس سوگواری داریم به "شعور" ما اضافه می کند؟ چقدر از نظر رفتار اجتماعی رشد میکنیم؟بعضی از ما آنقدر بیمعرفتیم که گمان می کنیم با چند قطره اشک تمام کارهای زشتمان پاک می شود و می رود تا سال بعد که دوباره با اشکهایمان... راجع به امام عصرمان چه؟ وقتی منتظر یک مهمان هستیم که به خانه مان بیاید چه می کنیم ؟ غیر از این است که از چند روز قبل همه جا را مرتب میکنیم و به خرید می رویم؟از چند ساعت قبل گوشمان به زنگ است که چه موقع می آید؟ آیا این مفهوم "انتظار واقعی" نیست ؟ چند درصد این انتظار را برای امام زمان(عج) داریم؟ در فطرت ما این عشق به امام عصر وجود دارد ولی ما آنقدر غبار غفلت رویش کشیدیم که خودمان این عشق را فراموش کردیم.اصلاً تا حالا فکر کردی دل تنگی عصر جمعهی ما از چیه؟
...
شاید خیلی تند حرف زده باشم؛ شاید خیلی بدبینم؛ اصلاً شما حرفهای من را قبول دارید؟
چند وقت پیش در وبلاگ بیقرار پستی رو دیدم که سوالی رو که مدتها در ذهن داشتم دوباره فعال کرد. ایشون در قسمتی از پستشون نوشته بودند "دلم خیلی گرفته.... کمتر کسی به فکر امام زمانشه(عج) که هنوز هم صبح و شام برای جد مظلومش گریه میکنه...."
شما از این جمله چه برداشتی دارید؟
من میگم آیا این گریهها برای مصیبتهای ظاهری اون فاجعه عظیم بوده؟
مگه غیر از اینه که الآن امام زمان (عج) هر وقت بخوان میتونن اباعبدالله را ملاقات کنن؟
شهید مطهری در کتاب حماسه حسینی در جایی که صحبت از فلسفه عزاداری میکنن به نکته جالبی اشاره میکنن
ایشون
میگن بعضیها میگن ما برای تسلای دل حضرت زهرا (ع) داریم گریه میکنیم.
بعد اشاره می کنن که این چه حرف مزخرفی هست در حالی که این دو بزرگوار در
آن دنیا در کنار هم هستند!!!
این بحثی هم که مطرح کردم هم فکر میکنم به همین برمیگرده
اینکه
علت این همه گریه امام زمان (عج) بلایی هست که ما سر میراث امام حسین (ع)
آوردیم...هر روز اگر با دقت توی کوچه و خیابون و خونه و ... نگاه کنید مصادیق این حرف منو میبینید.بیشتر توضیح نمیدم چون می دونم منظورمو کامل متوجه شدید.
خیلی غم انگیزه نه؟
...
راستی، اینو دیدید؟:
http://www.ayandenews.com/fa/pages/?cid=11214