برای هر روز خداوند را به یکی از نامهایش نیایش میکنیم.شرح آن نام مبارک را توصیف میخوانیم.همین طور چند آیه از کتابش قرآن. و برای هر روز عبارتی از امیرمومنان، و مناجاتی کوتاه از زبان روزهداران به درگاه او...»
روز دوم ماه مبارک رمضان
قاضی الحق(آی آنکه به حق قضاوت میکنی): خداوند، حق است از آن رو که عین وجود است و وجود حقیقت. خداوند حق است از آن رو که عین وجود است و وجود حقیقت. خداوند حق است از آن جهت که راهی برای بطلانش نیست.خداوند حاکم حاکمان و احکمالحاکمین است و عادلترین عادلان است. پس قاضی است و جز بر حق قضاوت نکند پس قاضیالحق است و در مشیت او، پیش از خلق و چه در خلق و چه در عالم برزخ و قیامت، جز به حق حکم نکند.
جزء دوم: اى افرادى که ایمان آوردهاید! از صبر (و استقامت) و نماز، کمک بگیرید! (زیرا) خداوند با صابران است. (153)
و به آنها که در راه خدا کشته مىشوند، مرده نگویید! بلکه آنان زندهاند،ولى شما نمىفهمید! (154)
قطعا همه شما را با چیزى از ترس، گرسنگى، و کاهش در مالها و جانها و میوهها، آزمایش مىکنیم؛ و بشارت ده به استقامتکنندگان! (155)
آنها که هر گاه مصیبتى به ایشان مىرسد، مىگویند: «ما از آن خدائیم؛ و به سوى او بازمىگردیم!» (156)
اینها، همانها هستند که الطاف و رحمت خدا شامل حالشان شده؛ و آنها هستند هدایت یافتگان! (157)(بقره)
همانا وحشتناکترین چیزی که بر شما میترسم، هواپرستی و آرزوهای دراز است.پس، از این دنیا توشه برگیرید تا فردا خود را با آن حفظ نمائید (خطبه 28 نهج البلاغه)
دعوا که میشود، میرویم محکمه، دادسرا، دادگستری، دادگاه، جایی که بنا است قاضی حکم کند و بنا است قاضی حکمی کند که داد ستمدیده را بستاند، که عدل و داد را در زمین بگسترد، که با حکمش کاری کند که دادگاه جای عدل و داد باشد. قاضی تلاش میکند که بر اساس قانون حکم کند. در دادگاه قانون ملاک حق است. اما در دادگاه تو، حق خودش ملاک قضاوت است. تو وقتی حکمی میکنی، نمیگویی تبصره سه از ماده هفت از بند چهار قانون این را گفته است، تو میگویی حق این را میگوید. تو با حق قضاوت میکنی(غافر-20) اما فقط این نیست، تو نه تنها با حق قضاوت میکنی، که حق قضاوت میکنی، حکم تو جاری کردن حق است در دل تفتیده ما ستم دیدگان..
برای هر روز خداوند را به یکی از نامهایش نیایش میکنیم.شرح آن نام مبارک را توصیف میخوانیم.همین طور چند آیه از کتابش قرآن. و برای هر روز عبارتی از امیرمومنان، و مناجاتی کوتاه از زبان روزهداران به درگاه او...»
روز اول ماه مبارک رمضان
یا احد (ای یکتای بیهمتا): خداوند، یکتایی است که هیچ جزء ندارد و قابل تقسیم نیست. در مثل – که به ذهن معنا را از جهتی نزدیک میکند و از جهتی دور میساز – احد، منبع نوری است که همهی انوار صادر شده از منبع است. اما در اصل نور یگانه است که در آن منبع نور قابل تجزیه نیست که همانا نور منبع نور است و سبحان الله از آنچه تشبیه میکنند...
جزء اول: آن کتاب با عظمتى است که شک در آن راه ندارد؛و مایه هدایت پرهیزکاران است. (2)
(پرهیزکاران) کسانى هستند که به غیب (آنچه از حس پوشیده و پنهان است) ایمان مىآورند و نماز را برپا مىدارند؛ و از تمام نعمتها و مواهبى که به آنان روزى دادهایم، انفاق میکنند.(3)
و آنان که به آنچه بر تو نازل شده، و آنچه پیش از تو (بر پیامبران پیشین) نازل گردیده، ایمان مىآورند؛ و به رستاخیز یقین دارند.(4)
آنان بر طریق هدایت پروردگارشانند؛ و آنان رستگارانند. (5)
کسانى که کافر شدند، براى آنان تفاوت نمىکند که آنان را (از عذاب الهى) بترسانى یا نترسانى; ایمان نخواهند آورد. (6)
خدا بر دلها و گوشهاى آنان مهر نهاده; و بر چشمهایشان پردهاى افکنده شده؛ و عذاب بزرگى در انتظار آنهاست. (7) (سوره بقره)
آگاه باشید! هرگز چیزی مانند بهشت ندیدم که خواستاران آن در خواب غفلت باشند، و نه چیزی مانند آتش جهنم که فراریان آن چنین در خواب فرو رفته باشند(خطبه 28 نهجالبلاغه)
دعای ما: گاهی تصور میکنم آن روزهای دور را. قرنها و هزارههای پیشتر را. وقتی جماعتی دل به تو داده، در شهر راه میافتادهاند و فریاد میزدهاند «احد،احد» و آنها که زندگیشان، نانشان، نامشان، نگاهشان، فهمشان و نفهمیشان با خدایان رنگرنگ پیوند خورده بود، بچهها را از پنجرهها دور میکردند، پردهها را میکشیدند، از بامها سنگ میزدند و تیغ بدست میگرفتند و به خیابان میدویدند تا از خدایانشان در برابر تعرض اینان حمایت کنند. و این «احد،احد» که فریاد میزدند؛ این «یکتا، یکتا» گفتن، چه خونی در رگهاشان به جوش میآورده.چه برقی در چشمهایشان میجهانده.
تو هنوز یکتایی، هنوز احدی، همیشه یکتا و بیهمتا بودهای و هستی و خواهی بود.اما بتهای رنگرنگ، دیگر آن سنگپارهها نیستند. زیر پوست ما، زیر پوست شهر، زیر پوست زندگی قایم شدهاند.کمک کن مرا تا ببینمشان. قوت ده مرا تا بشکنمشان. از آن شور در جان من هم بیفکن...